عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه

عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه

ای کاش...


ای کاش...


و با این  ای کاش گفتن ها و افسوس خوردنها ، زندگی تو را دوباره به من نمیدهد

هر چه بود گذشت و نگذشت هر چه در دلم نشست

گرچه میگویند او که رفته است فراموش میشود ، اما عشق تو در دلم هیچگاه خاموش نمیشود

ساده میتوان گذشت از هر اتفاق یا حادثه ای ، اما از تو به سادگی نمیتوان گذشت 

گرچه شکستی دلم را و بی وفایی هایت را در دلم گذاشتی و رفتی

اما آنگاه که دلم بهانه ی داشتن تو را میگیرد ، نمیتوانم به دلم بفهمانم که تو به دردش نمیخوری

نمیتوانم دلم را راضی کنم به اینکه تو دیگر در کنارم نیستی

سخت میتوان گذشت از عشقی که روز و شبم بوده، لحظه به لحظه خاطره های زندگی ام بوده

سخت میتوان گذشت از آن نگاه های لحظه دیدار ، از روز اول و آخرین دیدار....

سخت میتوان فراموش کرد خاطره های شیرین را ، در کنار هم بودن و آن بوسه های آتشین را

و حالا به جایی رسیده ام که گاهی حتی فکر کردن به کسی دیگر محال است 

اینکه دل ببندم به دلی دیگر یک خواب است ، برای من بوسه از لبی دیگر حرام است

ای کاش .....

و با این ای کاش گفتن ها و افسوس خوردنها ، تو برای من ماندنی نمیشوی 

خودم را به کدام راه بزنم که بی خیالی همه غم ها در دلم را بپوشاند ، 

اما بی خیال شدن از همه چیز ممکن است جز تو

 بی خیال تو نمیشوم و بی خیال خودم میشوم ، 

فکر میکنم کسی دیگرم و یک تنهای بی نشان میشوم 

ای کاش ....

و گاهی میرسد که زبانم بند می آید از گفتن حرفها ، و حتی یک کلام

و میگویم ای کاش روزی نمی آمد که بخواهم در وصف تو بگویم( ای کاش ....)



از تو نفس میگیرم


از تو نفس میگیرم


وقتی دلم گرفته و حس زندگی را ندارم 

وقتی شب می آید و امیدی به فردا ندارم

یاد تو دلم را آرام میکند و به من حس زندگی را میدهد 

حتی به جایی میرسد که شب دنیایی از روشنی ها را به آسمان تاریک قلبم میدهد

وقتی احساس گذر عمر میکنم ، موهای سپید خود را در آینه نگاه میکنم

با خودم میگویم که عشق نیمی از عمرم را گرفت

اما دنیا خودش میداند که تو یک زندگی دوباره را به من دادی 

آن نیمی از عمر که گذشت مهم نیست 

مهم نیمه ی دیگر عمرم است که با تو هستم 

و این به اندازه یک عمر زندگی ،برایم با ارزش است

وقتی دلم بهانه میگیرد ، کوچکترین غمی را به دل میگیرد 

با یک حادثه ناچیز اشک میریزد 

امید به بودن تو است که همه غمها ،ساده از دلم میگذرند

وقتی تو هستی و یادت همیشه همراه با دلم 

وقتی تو میمانی و بودنت بهانه ای برای زنده بودنم

آنگاه عشق تو هیچگاه تکراری نمیشود

اگر روزها شبیه هم هست

عشق تو هر لحظه حس تازه ای را برای من دارد

وقتی دلم از خستگی های این زندگی بی حوصله میشود

هم احساس با پرنده ی درون قفس میشود 

یک لحظه با تو پرواز میکند و پرنفس میشود

همه خستگی ها از دلم رها میشود 

و این معجزه ی عشق نیست ، این قلب من است که با وجود تو آمیخته شده 

روح توبا جسم من یکی شده و من از تو نفس میگیرم

با تو تپشهای قلبم تکرار میشود و خون عشق در رگهایم جاری

هستم تا هستی در این دنیای خاموش ، محال است تو را یک لحظه کنم فراموش


عشقمی، دوستت دارم


عشقمی ، دوستت دارم

http://daftareshghe.com/love/kadre11.gif

وقتی در کنارمی احساس غربت نمیکنم

آرامم و از این زمانه سرد شکایت نمیکنم

وقتی در کنارمی از خستگی های زندگی رها میشوم

میروم در حس تو ، و یک عاشق واقعی میشوم

وقتی در کنارمی این گرمای وجودت است که به من شوق نفس کشیدن میدهد

این عطر حضورت است که به من عشق زندگی را میدهد

بی خیال از هر چه غم است در این دنیا

تو را عشق است که خدا به من داده این فرشته زیبا را

نه دلتنگی ، نه نا امیدی ، وقتی تو هستی چه لحظه ای بهتر از این

چه لحظه ای زیباتر از این که تو مرا در میان خودت میگیری

چه حسی قشنگتر از این که مرا نوازش میکنی و به وجودم افتخار میکنی...

هیچ لحظه ای را در زندگی ام با این حس عوض نمیکنم ، من تو را به هیچ قیمتی رها نمیکنم

دوستت دارم ای زیباترین حس زندگی ام

دوستت دارم ای تو که مرا به اندازه وسعت قلبم دوست داری

قلبی که به وسعت نگاه تو است ، نگاهی که به اندازه یک دنیا برایم با ارزش است

که این نگاه تو است که مرا تا آن سوی دنیا میکشاند

مرا به پرواز در می آورد تا از آن بلندی ها عشقم را ببینم که می تابد بر سرزمین قلبم

دوستت دارم عزیزم ، دوستت دارم بهترینم

و میگویم دوستت دارم چون که کلامی با ارزش تر از این برای من نیست

تا به قلب مهربانت ابراز کنم

و حسی بالاترو شیرین تر از این نیست که با گفتنش قلبت را آرام کنم

و هیچکس در این دنیا نیست برایم با ارزش تر از تو

و هیچکس در این دنیا نیست جز تو  که به اندازه وسعت قلبم او را بخواهم

و این حس و این لحظه برایم مقدس است

چونکه تو اینک در کنارمی و قلبم از همینجا احساسش را برای تو مینویسد

برای تو که قبل از اینکه این شعر را بنویسم تو خودت حرف دلم را خوانده بودی...




دانلود دکلمه شعر بالا با صدای خودم :» ( کلیک کنید )

منبع :» سایت رسمی مهدی لقمانی


«««« written by Mehdi Loghmani »»»


خواهش میکنم بدون ذکر منبع و نام نویسنده کپی نکنید !

eshghamidosatatdara,


بیش از ۱۰۰ دکلمه عاشقانه با صدای مهدی لقمانی کلیک کنید

تکرار عشق


تکرار عشق...


نمیتوان از اینجا گذشت ، اینجا پر از یاد تو بوده ، پر از عشق و عطر حضورت بوده

نمیتوان از اینجا دل کند ، اینجا همان جاییست که با تو قدم میزدم...

یادش بخیر آن لحظه ها ، آن روزها ...

همیشه منتظر تکرارش بودم ، آن روزها نیامد و نبودنت در قلبم تکرار شد ....

غصه ها و آن همه خاطره باز هم تکرار شد و دیگر تو را ندیدم

دلم پر میزند و پر میزند تا برسد به آسمانها

ولی افسوس که جای من بی تو حتی بر روی زمین هم سنگینی میکند

صدای تو ، آن صدای خنده های تو میپیچد در فضای قلبم و اشکم را در می آورد....

نمیتوان از اینجا گذشت ، نمیتوان چشم بر روی خاطره هایت بست

با اینکه نیستی اما تو عشقمی ، مگر میشود به یادت نبود؟

مگر میشود در حسرت دیدار با تو نبود؟

کاش اینجا بودی ، و این اشکها و این لحظه های سرد مرا میدیدی

شاید دلت برایم میسوخت و دوباره می آمدی ...

شاید دلت میسوخت و دوباره مرا به عنوان تنها عشقت میپذیرفتی..

من که دیگر نه غروری دارم و نه حرفی برای گفتن، همه حرفها درون دلم جا مانده

گاهی باید حرفهای دلم را حتی برای خودم تکرار نکنم

گاهی باید آنقدر تکرار کنم آمدنت را، تا تکرار شود آمدن قطره های اشک از چشمانم

تا آرام شوم از این هیاهوی دلتنگی و انتظار...

نمیتوان از اینجا گذشت ، باید منتظر ماند و به یاد گذشته ها نشست

شاید این بغض لعنتی شکست  و من رها شدم از اینهمه دلتنگی در دلم

نه اینگونه رها نمیشوم ، من با این حرفا آرام نمیشوم ، نه بی خیال میشوم و نه خام میشوم

من عاشقم و بیش از گذشته عاشقتر میشوم ، اگر مجنون بودم ، دیوانه تر میشوم

دل میزنم به دریا تا برسم به فرداها! شاید تو را ببینم ، شاید این راهی که رفتم را دیگر نبینم...

نمیتوان از تو گذشت ، از تویی که عشقمی و تمام وجودم ، بیا که بی تو اینجا سوت و کورم

نمیتوان از اینجا گذشت ، اینجا زمانی جایگاه تو بوده

پس از قلبم نمیگذرم ، تا شاید دوباره...

تکرار شوی ، تکرار....



بوی عطر عشقت


بوی عطر عشقت

نه دیگر محال است تو را از دست بدهم ، قید همه را به خاطر تو میزنم

قلبم را تا ابد به تو میدهم ، تو تنها مال منی ، این را به همه نشان میدهم

مگر میشود بی تو بود ، آنگاه که تویی تنها بهانه برای بودنم

وقتی که بودنم بسته به بودن تو است ، این لحظه هم منتظر آمدن تو است

لحظه ای که بوی عطر تو می آید از آنجایی که میبینمت تا آنجایی که به انتظارت نشسته ام

چیزی دیگر نمانده تا رسیدن به آرزوها ، تا رسیدن به تویی که همیشه آرزوی زندگی ام بوده ای

هر که می آید به سراغم ، سراغ تو را از آن میگیرم

هر که مرا نگاه میکند ، با نگاهم به دنبال تو میگردم ...

و من چگونه به دیگران بگویم عاشق کسی دیگرم

تنها دلیل زنده بودنم کسی است که همیشه بهانه ایست برای دلخوشی هایم...

خیالت راحت از اینکه هیچگاه تنهایت نمیگذارم ، دلهره ای نداشته باش

از اینکه اینجا تو را جا بگذارم ، که غیر از این خودم جا میمانم و دنیا تمام میشود

همه اینها تبدیل به یک قصه ی بی فرجام میشود

ای تو که با نگاهت میتابی بر من و قلبم جوانه میزند

و آن لحظه حرفهای عاشقانه میزند ، و این من و این احساسات من

برای تویی که همیشه میمانی در دلم

نه دیگر محال است تو را از یاد ببرم ، همه را فراموش میکنم و تو را با خود میبرم ،

تا هم خودت و هم یادت همیشه با من باشند، تا اگر لحظه ای در کنارم نبودی با یادت زنده باشم

ای تو که با احساساتم دیوانه میشوی ، تو هم اینجاست که هم احساس با من میشوی

و آخر هم دلت با دلم و خودت با خودم  همه با هم یکی میشویم