ای کاش...
و با این ای کاش گفتن ها و افسوس خوردنها ، زندگی تو را دوباره به من نمیدهد
هر چه بود گذشت و نگذشت هر چه در دلم نشست
گرچه میگویند او که رفته است فراموش میشود ، اما عشق تو در دلم هیچگاه خاموش نمیشود
ساده میتوان گذشت از هر اتفاق یا حادثه ای ، اما از تو به سادگی نمیتوان گذشت
گرچه شکستی دلم را و بی وفایی هایت را در دلم گذاشتی و رفتی
اما آنگاه که دلم بهانه ی داشتن تو را میگیرد ، نمیتوانم به دلم بفهمانم که تو به دردش نمیخوری
نمیتوانم دلم را راضی کنم به اینکه تو دیگر در کنارم نیستی
سخت میتوان گذشت از عشقی که روز و شبم بوده، لحظه به لحظه خاطره های زندگی ام بوده
سخت میتوان گذشت از آن نگاه های لحظه دیدار ، از روز اول و آخرین دیدار....
سخت میتوان فراموش کرد خاطره های شیرین را ، در کنار هم بودن و آن بوسه های آتشین را
و حالا به جایی رسیده ام که گاهی حتی فکر کردن به کسی دیگر محال است
اینکه دل ببندم به دلی دیگر یک خواب است ، برای من بوسه از لبی دیگر حرام است
ای کاش .....
و با این ای کاش گفتن ها و افسوس خوردنها ، تو برای من ماندنی نمیشوی
خودم را به کدام راه بزنم که بی خیالی همه غم ها در دلم را بپوشاند ،
اما بی خیال شدن از همه چیز ممکن است جز تو
بی خیال تو نمیشوم و بی خیال خودم میشوم ،
فکر میکنم کسی دیگرم و یک تنهای بی نشان میشوم
ای کاش ....
و گاهی میرسد که زبانم بند می آید از گفتن حرفها ، و حتی یک کلام
و میگویم ای کاش روزی نمی آمد که بخواهم در وصف تو بگویم( ای کاش ....)