عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه

عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه

راز سکوت شب

راز سکوت شب


راز سکوت این شب را تنها تو میدانی

دقایق پر از دلتنگی

 خواب به چشمانم نمی آید، هر لحظه بی تابی

نمی توان عادت نوازشهایت را ترک کرد

مگر میشود بدون بوسه هایت راه تاریک شب را طی کرد

چگونه بگذرانم، با صدای جغد تنها شبم را 

چگونه به خواب روم، وقتی نیستی تا در آغوش بگیری این وجود خسته ام را....

برای تو لالایی میخوانم، در محفل نبودنت

نمیتوانم یک لحظه هم سر کنم با نبودنت....

راز دلتنگی های این شب را تنها، پنجره میداند......


توهم عشق


خواب  باران را دیدم ، بیدار شدم و دیدم در کویرم
خواب جوانی را دیدم و افسوس که دیگر خیلی پیرم
خواب دیدم که تنها در گوشه ای هستم ، اما حالا یک اسیرم
حس کردم که در آغوشت غرق در عشق هستم
به خودم آمدم و دیدم ، جام شراب در کنارم هست و من هم ،مست مست هستم
لحظه ای دیدم از دور دستها به سویم می آیی
چقدرگفتم عکست را هم با خود ببر، وقتی برای آخرین بار می آیی
حس کردم هنوز دوستت دارم و منتظر آمدنت هستم
یادم رفت لحظه آخر به تو بگویم ، من حالا فقط یک دیوانه هستم

به تو نیاز دارم

لا به لای لحظه های دلگیرم ، وقتی می آیی روشن میکنی تاریکی هایم را...

بعضی وقتها ، مثل همین لحظه ، به تو بیش از همیشه نیاز دارم

شاید وقتی هستی حس میکنم‌یکی هست که در پناهشم، یکی هست که درکم میکند، و میدانم اینک که بی حوصله ام, ترکم نمیکند

بعضی وقتها ، مثل این لحظه ، که نمیدانم یکدفعه دلتنگی از کجا آمد، این غم سنگین چگونه بر دلم نشست و بی دلیل چرا اشکهایم جاری شد، آغوش تو‌ را کم دارم ، تا‌که باشی ، فقط باشی ، تا من هم فقط در آغوشت باشم ،آن هم در یک سکوت مطلق!

فقط بشنوم صدای نفسهایت و‌گاهی هم زمزمه های پر از عشقت...

کمی دیگر هم در کنارم باش ، تا به نقطه آرامش برسم....

تنها سرپناه من


تنها سرپناه من



آغوشت ، آخرین سرپناهم ، در لحظه ای که تنها به تو نیاز دارم

آغوشت ، تنها راه آرامش ، در لحظه ای که دلم گرفته و میخواهمت…

آغوشت ، یک جای گرم ، جایگاهی امن ، تنها برای من

در آغوش توام و سرم بر روی سینه هایت تا با شنیدن

تپشهای قلبت بشنوم زمزمه ی دوستت دارم هایت را…

در آغوش توام و به حسی رسیده ام که با تمام وجودم میفهمم چقدر زندگی با توزیباست

و من اینجا را با هیچ چیز عوض نمیکنم ، وقتی تو در کنارمی احساس آرامش میکنم

یک احساس پاک ، به دور از هوس ، تنها تو را میخواهم ای همنفس

می بوسمت ، تو را در میان خودم میگیرم و در آن لحظه آرزو میکنم

لحظه رفتنم از این دنیا ، در آغوش تو بمیرم

در نهایت دوست داشتن ، زیباترین حس دنیا ، این لحظه را نگیر از من ای خدا

و آنگاه که ستاره ها میدرخشند در آسمان عشقمان

تو هستی در آغوشم و تکرار میشوی هر لحظه برایم تا لحظه طلوع…

آغوشت ، تنها جایگاه من ، تو هستی تا ابد برای من…

در میان گرفته ام تو را ، میخواهمت تا ابد ، این لحظه همیشه در خاطرت بماند…