عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه

عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه

توهم عشق


خواب  باران را دیدم ، بیدار شدم و دیدم در کویرم
خواب جوانی را دیدم و افسوس که دیگر خیلی پیرم
خواب دیدم که تنها در گوشه ای هستم ، اما حالا یک اسیرم
حس کردم که در آغوشت غرق در عشق هستم
به خودم آمدم و دیدم ، جام شراب در کنارم هست و من هم ،مست مست هستم
لحظه ای دیدم از دور دستها به سویم می آیی
چقدرگفتم عکست را هم با خود ببر، وقتی برای آخرین بار می آیی
حس کردم هنوز دوستت دارم و منتظر آمدنت هستم
یادم رفت لحظه آخر به تو بگویم ، من حالا فقط یک دیوانه هستم

توهم عشق


توهم عشق



خیلی وقت است دارم با تو زندگی میکنم

تو خودت هم نمیدانستی ، نمیدانستی که با عشق تو لحظه هایم را سر میکردم

اگر نیامدم به تو بگویم راز عشقم را ، میخواستم که با عشق تو خوش باشم

میخواستم که همیشه عشقت واقعی بماند در دلم

چون فکر میکردم شاید تو بی وفا از آب درآیی ، فکر میکردم شاید تو مرا نخواهی

میخواستم عشقم یکطرفه باشد ، تنها من تو را بخواهم و تنها من بدون تو بمیرم

بی آنکه با تو باشم ، و بی آنکه تو در کنارم باشی

بگذار همینگونه بماند، بگذار از عشقت لذت ببرم

گرچه دلتنگی سخت است ، در حسرت آغوشت ماندن زجر است اما من به عشق بودنت

در قلبم خوشم

بگذار خوش باشم مثل گذشته ها، مثل همیشه عاشقت باشم

تو نباشی بهتر است ، عشقت برایم یک خیال عاشقانه است !

میخواهم در همین توهم عاشقانه بمانم

نه روزی می آید که خیانت کنی ، نه روزی می آید که رهایم کنی

تو نیستی ، اما عشقت اینجاست ، همینجا، در قلبم