تنها سرپناه من
آغوشت ، آخرین سرپناهم ، در لحظه ای که تنها به تو نیاز دارم
آغوشت ، تنها راه آرامش ، در لحظه ای که دلم گرفته و میخواهمت…
آغوشت ، یک جای گرم ، جایگاهی امن ، تنها برای من
در آغوش توام و سرم بر روی سینه هایت تا با شنیدن
تپشهای قلبت بشنوم زمزمه ی دوستت دارم هایت را…
در آغوش توام و به حسی رسیده ام که با تمام وجودم میفهمم چقدر زندگی با توزیباست
و من اینجا را با هیچ چیز عوض نمیکنم ، وقتی تو در کنارمی احساس آرامش میکنم
یک احساس پاک ، به دور از هوس ، تنها تو را میخواهم ای همنفس
می بوسمت ، تو را در میان خودم میگیرم و در آن لحظه آرزو میکنم
لحظه رفتنم از این دنیا ، در آغوش تو بمیرم
در نهایت دوست داشتن ، زیباترین حس دنیا ، این لحظه را نگیر از من ای خدا
و آنگاه که ستاره ها میدرخشند در آسمان عشقمان
تو هستی در آغوشم و تکرار میشوی هر لحظه برایم تا لحظه طلوع…
آغوشت ، تنها جایگاه من ، تو هستی تا ابد برای من…در میان گرفته ام تو را ، میخواهمت تا ابد ، این لحظه همیشه در خاطرت بماند…