ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
هنوز عاشقتم
تو بی وفایی و من بی خبر از همه جا ، تو رفته ای و من به انتظارت مانده ام اینجا
فرق من و تو در این است ، به اندازه یک دنیا فاصله میان من و تو و یک عشق ماندنی است
تو درونت عشق نیست ، دلت با من نیست ، نمیفهمی ، نمیدانی ، نمیدانی که چقدر برایم عزیزی
به هوای عشق آمدی و مرا بی نفس کردی ، یک روز ، یک لحظه مرا از خودت جدا کردی
یک قلب عاشق و یک حسرت ماندگار ، این هم سرنوشت من بود که
بی وفایی در قلبم ماند به یادگار
بین من و تو چیزی نمانده ، اما در قلبم یک فریاد بی صدا مانده ،
در دلم همان احساس و همان حسرت سرد به جا مانده
برای من، تو میمانی و میمانی و خاطره هایت همیشه خواهد ماند،
این خود خودت هستی که شعر بی وفایی را خواهد خواند
چیزی نشده ، هیچ اتفاقی نیفتاده ، تنها دلم شکسته و تنها مانده ام
این شعر را هم برای دل خودم سروده ام ، تا بخوانم و بیشتر اشک بریزم ،
تا با آمدن اشکهایم ، آرام بگیرم
دست خودت نیست ، بی وفایی دیگر
شاید مرا نمیخواهی و دوستم نداری ، اجباری نیست ،
اما کاش از همان روز اول نمیگفتی که دوستم داری
کاش از همان روز اول نمیگفتی که مرا میخواهی ، نمیگفتی که مرا هیچگاه تنها نمیگذاری
کاش چشمم به چشمت نمی افتاد، این دل لعنتی به دست و پایم نمی افتاد
تو بی وفایی و من بی خبر از همه جا ، تو رفته ای و من همچنان اشک میریزم اینجا
فکر نکن عاشقت هستم ، فکر نکن التماست میکنم که برگردی.......
بی خیال نمیتوانم به دل خودم هم دروغ بگویم:: هنوز عاشقتم
بوی عطر عشقت
نه دیگر محال است تو را از دست بدهم ، قید همه را به خاطر تو میزنم
قلبم را تا ابد به تو میدهم ، تو تنها مال منی ، این را به همه نشان میدهم
مگر میشود بی تو بود ، آنگاه که تویی تنها بهانه برای بودنم
وقتی که بودنم بسته به بودن تو است ، این لحظه هم منتظر آمدن تو است
لحظه ای که بوی عطر تو می آید از آنجایی که میبینمت تا آنجایی که به انتظارت نشسته ام
چیزی دیگر نمانده تا رسیدن به آرزوها ، تا رسیدن به تویی که همیشه آرزوی زندگی ام بوده ای
هر که می آید به سراغم ، سراغ تو را از آن میگیرم
هر که مرا نگاه میکند ، با نگاهم به دنبال تو میگردم ...
و من چگونه به دیگران بگویم عاشق کسی دیگرم
تنها دلیل زنده بودنم کسی است که همیشه بهانه ایست برای دلخوشی هایم...
خیالت راحت از اینکه هیچگاه تنهایت نمیگذارم ، دلهره ای نداشته باش
از اینکه اینجا تو را جا بگذارم ، که غیر از این خودم جا میمانم و دنیا تمام میشود
همه اینها تبدیل به یک قصه ی بی فرجام میشود
ای تو که با نگاهت میتابی بر من و قلبم جوانه میزند
و آن لحظه حرفهای عاشقانه میزند ، و این من و این احساسات من
برای تویی که همیشه میمانی در دلم
نه دیگر محال است تو را از یاد ببرم ، همه را فراموش میکنم و تو را با خود میبرم ،
تا هم خودت و هم یادت همیشه با من باشند، تا اگر لحظه ای در کنارم نبودی با یادت زنده باشم
ای تو که با احساساتم دیوانه میشوی ، تو هم اینجاست که هم احساس با من میشوی
و آخر هم دلت با دلم و خودت با خودم همه با هم یکی میشویم