ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
در صدایت آرامش ، پس برایم لالایی بخوان
در چشمانت عشق ، پس نگاهم کن
در آغوشت حس خوب زندگی، بگذار همیشه درگیر آغوشت باشم
آنگونه که دلممیخواهد ، میخواهمت و آنگونه که دوست داری، دوستت دارم
عطر تنت دیوانه کردهمرا ، بیا درهمین سکوت عاشقانه بمانیم ، میخواهم فقط بشنوم صدای نفسهایت را....
همیشه قرارمان یا آغوش تو است ، یا آغوش من، بی قرارم نکن که طاقت نمی آورد لحظه ای دل من....
ای گلزیبایم ، وقتی میبینمت بیشتر میخواهمت ، آن عطرت ، گلبرگهای تنت ، همیشه در کنارپنجره ای و حتی خورشید هم در حسرت داشتنت....
همیشه حرفم یکیست ، در یک جمله که آخرش فقط نقطه ایست!
نقطه ای که شبیه قلب من است ، نیازی به توضیح نیست وقتی که آخرخط عشق ، عمرمن است♥️
تو خودت شدی دلیل دوست داشتن،
پس بی دلیل نیست که عاشقت هستم
وقتی میگویی دوستم داری ، هر جا باشم دل به دریا میزنم
وقتی تو هستی قایق نجاتم
میخواهمت ، اینبار بی دلیل ،
همانطور که بی دلیل تو را در آغوشم میگیرم
به تو دچار شده ام ، دوای من فقط بوسه ای از لبان تو است
چاره ی دردم ، لحظه ای بوییدن عطر تن تو است
من کویری تشنه بودم ، با نفسهایت ،
جان گرفتم وشدم سرچشمه عاشقی ها
آهای ای تو ، که مرا مال خودت کردی
، ببین که مجنون را دوباره زنده کردی
عشق ما به تاریخ میپیوندد و
آیندگان میخوانند و حس میکنند با تمام وجود راز دلهایمانرا...
در آغوشت ، دنیایی است از جنس ابرها ، نرم ولطیف ،
به وسعت دریا، بی انتها ، همچو خورشید ، گرم گرم ، ب
معنای آرامش ، به شکل عشق ،
که طرح مهربانی هاست و تنها دلیل لبخند بر روی لبانم
بیا تا برویم به سوی دریا ، رها از غمها ، چقدر زندگی زیباست
ببار ای باران مهربان ، ببار تا ارام بماند دلهایمان
بیا تا برویم در دل دشت ها ، جایی که هیچکس نباشد جز خدا
نسیمی میوزد ، پرنده ها میرقصند در دل اسمان
خدا را سپاس میگوییم ،که دارد هوای دلهایمان
غرق میشویم در دل چمنها ، خیره میشویم به تن سبز درختها
چشمهایمان را میبندیم ، گوش میکنیم به نوای دلنشین طبیعت
زندگی اینجاست ، نه در ان شهر پرهیاهو، نه در میان مردمان سیه رو
چقدر زندگی زیباست، دست در دستان خدا ، او همیشه با ماست
تیکه گاهم باش ، تمام نگاهم رو به سوی انتهای دل توست
نمیخواهم اسیر تنهایی شوم ، نمیخواهم گرفتار یک عشق توخالی شوم
سرپناهم باش در زیر رگبار بی محبتی ها ، گاهی وقتها دلم میگیرد ،
بهانه ای برای آرامشم باش
گاهی خسته و دلتنگ میشوم ، تو بیا و همدمم باش
در آسمان دلم تاریکیست ، ماه من ،چشمانت را باز کن
بیا و طلوع شبهایم باش...
بی دلیل دلگیر میشوم ، بی هوا درگیر تنهایی میشوم ،
بی گمان وقتی تو باشی من پر از عشق و امید میشوم
همیشه باش که بودنت عالمی دارد برایم
همیشه داشته باش هوایم ،
که بی تو نفس در سینه ندارم
گاهی وقتها که خسته ام از زندگی ،
مرا رها میکنی از آن حس بی کسی
تو که باشی دیگر دلم نمیگیرد، آرزوها در دلم نمیمیرد،
دیگر غمی جز غم دلتنگی ات در دلم نمینشیند
ای تو که مرا عاشق خودت کردی ، اینگونه که مرا درگیر خودت کردی
اسیرم کن ، مرا در آغوشت بفشار و از عطر تنت سیرابم کن،
کمی درگیر گذشته های تلخ خویشم ، رو به راهم کن.
هر روز طلوع کن برایم تا با تو غروبی زیبا را ببینم....