عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه

عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه

عشق یعنی

عشق یعنی.... 

نویسنده:  مهدی لقمانی


عشق یعنی وقتی میای کنارم،  عطر تنت مستم میکنه،  اینکه بودنت در کنارم هیچوقت خستم نمیکنه

عشق یعنی همیشه وجودتو حس میکنم،  بودنت رو لمس میکنم، 

و هیچوقت ترکت نمیکنم

عشق یعنی، وقتی نفس میکشم فقط به شوق داشتن تو هست،  فقط برای اینکه دوباره میبینمت،  در آغوشت میگیرم و یه نفس دوباره میکشم

عشق یعنی من لبریزم از محبتات،  غرقم در احساست، بی تابم در  دیدنت

عشق یعنی بودنت،  وجودت در این دنیایی که میان اینهمه آدم  من فقط عاشق توام

میان اینهمه آدم،  فقط دلتنگ تو میشم،  فقط قلبم برای تو میزنه،  و فقط تو رو میخام.... 

دنیای عاشقانه ام

تو خودت شدی دلیل دوست داشتن،

پس بی دلیل نیست که عاشقت هستم

وقتی میگویی دوستم داری ، هر جا باشم دل به دریا میزنم

وقتی تو هستی قایق نجاتم

میخواهمت ، اینبار بی دلیل ،

 همانطور که بی دلیل تو را در آغوشم میگیرم

به تو دچار شده ام ، دوای من فقط بوسه ای از لبان تو است

چاره ی دردم ، لحظه ای بوییدن عطر تن تو است

من کویری تشنه بودم ، با نفسهایت ،

جان گرفتم و‌شدم سرچشمه عاشقی ها

آهای ای تو ، که مرا مال خودت کردی

، ببین که مجنون را دوباره زنده کردی

عشق ما به تاریخ میپیوندد و 

آیندگان میخوانند و حس میکنند با تمام وجود راز دلهایمان‌را...

در آغوشت ، دنیایی است از جنس ابرها ، نرم و‌لطیف ،

 به وسعت دریا، بی انتها ، همچو خورشید ، گرم گرم ، ب

معنای آرامش ، به شکل عشق ،

 که طرح‌ مهربانی هاست  و تنها دلیل لبخند بر روی لبانم


در خیال توام

یک سو ، قاب عکسهایت
یک سو ، آینه ای که خودم را در آن میبینم
گاهی میروم به گذشته ها ، گاهی غرق میشوم در خاطره ها
این سو عشقی در دلم ، آن سو تنهایی است در کنارم
بهانه ای نیست دیگر ، باید سر کرد با نوازش های پر از درد دستهای تنهایی
هنوز هم هستی ، میشنوم بهانه هایت را، هنوز هم دوستت دارم
 روزی بود که میترسیدم بگویم دوستت دارم، امروز میترسم بگویی دوستم داری
که شاید این کلام برایت عادت باشد ، شاید هم....
نباشی بهتر است ، اینبار تاریکی از آن مهتاب برتر است
بس که هر شب در رویای خودم در آغوشت میگیرم، تنم بوی عطر خیال تو میدهد
شک نکن ، هنوز برای تو میتپد این بازیچه کوچک در سینه ام...