عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه

عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه

دنیای عاشقانه ام

تو خودت شدی دلیل دوست داشتن،

پس بی دلیل نیست که عاشقت هستم

وقتی میگویی دوستم داری ، هر جا باشم دل به دریا میزنم

وقتی تو هستی قایق نجاتم

میخواهمت ، اینبار بی دلیل ،

 همانطور که بی دلیل تو را در آغوشم میگیرم

به تو دچار شده ام ، دوای من فقط بوسه ای از لبان تو است

چاره ی دردم ، لحظه ای بوییدن عطر تن تو است

من کویری تشنه بودم ، با نفسهایت ،

جان گرفتم و‌شدم سرچشمه عاشقی ها

آهای ای تو ، که مرا مال خودت کردی

، ببین که مجنون را دوباره زنده کردی

عشق ما به تاریخ میپیوندد و 

آیندگان میخوانند و حس میکنند با تمام وجود راز دلهایمان‌را...

در آغوشت ، دنیایی است از جنس ابرها ، نرم و‌لطیف ،

 به وسعت دریا، بی انتها ، همچو خورشید ، گرم گرم ، ب

معنای آرامش ، به شکل عشق ،

 که طرح‌ مهربانی هاست  و تنها دلیل لبخند بر روی لبانم


دلم میخواهد....

بعضی وقتها فقط دلم میخواهد به چشمانت نگاه کنم
در آغوشت بگیرم و همه غصه ها را فراموش کنم
دلم میخواهد بیشتر از هر لحظه ای تو را حس کنم
سرم را بر روی شانه هایت بگذارم و قلبم را آرام کنم
بعضی وقتها دلم میخواهد ستاره باشم ، تا همه شب به من خیره شوی
گاهی دوست دارم دریایی باشم تا غرق من شوی
کاش میتوانستم خود عشق باشم تا فقط مال من شوی
بیشتر از  نفسهایم به تو نیاز دارم و بیشتر از این هوا ، دلم هوای تو میکند
بعضی وقتها فقط  دلم میخواهد در آغوش توبمیرم....