ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
عشق یعنی....
نویسنده: مهدی لقمانی
عشق یعنی وقتی میای کنارم، عطر تنت مستم میکنه، اینکه بودنت در کنارم هیچوقت خستم نمیکنه
عشق یعنی همیشه وجودتو حس میکنم، بودنت رو لمس میکنم،
و هیچوقت ترکت نمیکنم
عشق یعنی، وقتی نفس میکشم فقط به شوق داشتن تو هست، فقط برای اینکه دوباره میبینمت، در آغوشت میگیرم و یه نفس دوباره میکشم
عشق یعنی من لبریزم از محبتات، غرقم در احساست، بی تابم در دیدنت
عشق یعنی بودنت، وجودت در این دنیایی که میان اینهمه آدم من فقط عاشق توام
میان اینهمه آدم، فقط دلتنگ تو میشم، فقط قلبم برای تو میزنه، و فقط تو رو میخام....
همیشه باش که بودنت عالمی دارد برایم
همیشه داشته باش هوایم ،
که بی تو نفس در سینه ندارم
گاهی وقتها که خسته ام از زندگی ،
مرا رها میکنی از آن حس بی کسی
تو که باشی دیگر دلم نمیگیرد، آرزوها در دلم نمیمیرد،
دیگر غمی جز غم دلتنگی ات در دلم نمینشیند
ای تو که مرا عاشق خودت کردی ، اینگونه که مرا درگیر خودت کردی
اسیرم کن ، مرا در آغوشت بفشار و از عطر تنت سیرابم کن،
کمی درگیر گذشته های تلخ خویشم ، رو به راهم کن.
هر روز طلوع کن برایم تا با تو غروبی زیبا را ببینم....