عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه

عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه

آخرین سرپناه

تیکه گاهم باش ، تمام نگاهم رو به سوی انتهای دل توست

نمیخواهم اسیر تنهایی شوم ، نمیخواهم گرفتار یک عشق توخالی شوم

سرپناهم باش در زیر رگبار بی محبتی ها ، گاهی وقتها دلم میگیرد ، 

بهانه ای برای آرامشم باش 

 گاهی خسته و دلتنگ میشوم ، تو بیا و همدمم باش

در آسمان دلم تاریکیست ، ماه من ،چشمانت را باز کن 

 بیا و طلوع شبهایم باش...

بی دلیل دلگیر میشوم ، بی هوا درگیر تنهایی میشوم ، 

بی گمان وقتی تو باشی من پر از عشق و امید میشوم


آینه شکسته

هم تو را گم کرده بودم ، هم خودم را...
او که مرا به سوی خود کشاند ،
 با خود نبرد این دل بی پناهم را
این آینه تنها ،چهره درهم شکسته مرا
نشان میدهد، نه آن دل شکسته را
این اتاق تاریک فقط تنهایی مرا نشان میدهد ،
نه بی پناهی ام را
تا میخواهم فراموشت کنم ،
یادم میرود که باید فراموشت کنم
تا میخواهم دوباره اشتباه کنم ،
یادم می آید که باید با عشق خداحافظی کنم