عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه

عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه

غرق در ارامش

بیا تا برویم به سوی دریا ، رها از غمها ، چقدر زندگی زیباست

ببار ای باران مهربان ، ببار تا ارام بماند دلهایمان

بیا تا برویم در دل دشت ها ، جایی که هیچکس نباشد جز خدا

نسیمی میوزد ، پرنده ها میرقصند در دل اسمان

خدا را سپاس میگوییم ،که دارد هوای دلهایمان

غرق میشویم در دل چمنها ،  خیره میشویم به تن سبز درختها

چشمهایمان را میبندیم ، گوش میکنیم به نوای دلنشین طبیعت

زندگی اینجاست ، نه در ان شهر پرهیاهو، نه در میان مردمان سیه رو

چقدر زندگی زیباست،  دست در دستان خدا ، او همیشه با ماست

تنهایی مال منی


تنهایی مال منی



مانده ام به پای تو که دوستت دارم ، خسته نیستم ، چون که تو را دارم

و روزی لحظه ای آمد که دیدم با تو چه دنیایی دارم ، مثل بهشت

وجودت ، نگاهت ، حرفهایت ، چه زیبا می تابند بر تن من

و بازتابش عشقی است که مرا لحظه به لحظه دگرگون میکند

ساده تر مینویسم، دوستت دارم ! ساده است ، به سادگی یک قلب، اما پر از غوغا

و من زمانی در هیاهوی قلب خویش ، زمانی که همه از عشق فراری بودند

با شنیدنش پر از گریه و زاری بودند ، عاشقت شدم و هر چه خواستی

در راه داشتنت قدم برداشتم و امروز رسیده ام به عمق قلبت، جایی پر از آرامش

حالا از این سرزمین تنها ، من مانده ام و تو و خدا

پس به آن کسی که جز من و تو در بین ماست دوستت دارم

نمیخواستم تنهایی را ، اما تنها تو را میخواستم

نمیخواستم بی کسی را ، اما دلم میخواست تو باشی همه کسم

شدی تنها بهانه ، برای هر دلیل عاشقانه

تنهایی بود در بینمان ، اما جزئی از عشقمان

مثل اینکه من تنهایی در قلب توام ، مثل تو که تنهایی مال منی