عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه

عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه

قلبم برای او

دلم جای دیگریست ، احساسم مال کسیست که برای من میمیرد…
نه به عشقش شک دارم ، نه او را مال کسی دیگر میدانم ، وقتی که نفسهایش هر لحظه سراغ هوای بودنم را میگیرند…
نه لحظه ای که جدایی بیاید نه روزی که باران غم ببارد ، آنگاه که قلبش همیشه به عشق من میتپد!
یک لحظه چشمهایم را باز کردم و دیدم مال او شده ام ، به خودم آمدم و دیدم اسیر عشقش شده ام ، دوباره چشمهایم را بستم و دیدم خواب او را میبینم ، در خواب حس کردم گرمی وجودش را ، وقتی که او آمده و گذاشته برایم همه ی زندگی اش را …
نه میترسم از رفتنش ، نه عذاب میدهد مرا نبودنش ، وقتی که او همیشه هست و خواهد ماند در قلبم
وقتی دنیا را دارم ، وقتی از همه دنیا او را دارم ، وقتی که از او قلبی دارم که برای من به اندازه همان دنیا میتپد ، دیگر هیچ چیز برایم مهم نیست جز بودنش …
و اینبار از او گفته ام ،چون که او خودش میداند چقدر دوستش دارم…
با صدای خنده هایش ، آه که آن لبخند روی لبانش ،  آن چشمهای زیبایش ، مرا دیوانه کرده است
و من دیوانه نه حسرتی را دارم ، نه آرزو به دل مانده ام ، نه نیاز دارم به کسی ، نه خیره میمانم به هر ناکسی ، وقتی او همه کس من است و همان آرزوی من!

حسی برای بودنت

تو مال منی ، به هوای تو همیشه پرواز میکنم …
حسی برای بودنت ، حسی برای در آغوش کشیدنت
و من با احساسم به تویی رسیده ام که همیشه مال منی ، همیشه به هوای آمدن منی
به رنگ دوست داشتن ، به لطافت عشق ، بدون ترس از سرنوشت!
به سوی تو می آیم از آنجایی که شاید از دور ، رسیدن ها محال باشد!
و من نمیترسم از آن دوردست ها ، من تمام فکر و ذکرم آن جاییست که تو هستی و با آن چشمهای زیبایت به دنبال منی هستی که در تب و تاب به تو رسیدنم…
میتوانم به احساسم برسم ، میتوانم به تویی برسم که به من احساس دادی
مهم نیست جانم ، وقتی که بودنم در گرو با تو بودن است ، وقتی که روح تو با جسم من یکی شده و با نبودنت رها میشوم از این دنیا…
نه زمان مهم است ، نه آمدن روشنی ها و تاریکی ها ، مهم عشق تو است که همیشه در قلبم است و من با همین عشق به تو خواهم رسید ، من با همین عشق بود که قلبم دوباره تپید لحظه ای که نفسهای آخرم را با تنهایی میگذراندم تو آمدی و دوباره به من زندگی دادی…
و آنجا بود که معنای زندگی را فهمیدم ،آنجا بود که طعم واقعی عشق را چشیدم ، آنجا بود که فهمیدم چه سختی هایی کشیدم تا به تو رسیدم….
من از پایانش نمی هراسیدم وقتی آغازش تو بودی ، رسیدم به پایانی که آغازی دوباره بود ، یک زندگی دیگر ، با حسی دیگر ، اینبار در کنار تو تا ابد….

مست عشقت

http://daftareshghe.com/love/besmella.gif


مست عشقت

http://daftareshghe.com/love/kadregol.gif

عشقت در قلبم است ، تو مال منی و باور نداری که تنها امیدم به تو است

تمام زندگی ام هستی و خبر نداری که بی تو میمیرم…

باور نداری که در قلبم جز تو و عشقت کسی جایی ندارد ، کسی از حالم خبر ندارد

نمیدانی که با وجودت به من نفس میدهی

نمیدانی که با نفسهایت به من جان میدهی

و ای همیشه ماندگارم ، ای عزیزتر از جانم

با تو همیشه در اوج آسمانم ، با تو آرام ، حالم خوب خوب، همیشه شادم…

از عشق نمی هراسم آنگاه که تو عشق منی

نمیترسم از رفتنت آنگاه که تو هم عاشق منی…

تنها باور داشته باش عشق مرا ، غرق شو در وجودم و

ببین که لحظه به لحظه نفسهایم تو را میخواهند..

با تو همیشه مستم ، مست چشمهایت ، با تو همیشه هستم ، هستم تا ابد در دل مهربانت

هیچکس نمیتواند مرا از تو بگیرد،آنگاه که من با تو یکی شده ام ، با تو همیشگی شده ام

و من مال تویی هستم که خیلی وقت است مال منی

 من عاشق تویی هستم که خیلی وقت است به دنبال توام….

و باز شعری دیگر برای تو ، احساسی دیگر در وصف تو ، تا زنده ام مینویسم برای تو…


«««« written by Mehdi Loghmani »»»

خواهش میکنم بدون ذکر منبع و نام نویسنده کپی نکنید !

http://daftareshghe.com/wp-content/uploads/54490874598458762470.jpg

بیش از ۱۰۰ دکلمه عاشقانه با صدای مهدی لقمانی کلیک کنید

تنها سرپناه من


تنها سرپناه من



آغوشت ، آخرین سرپناهم ، در لحظه ای که تنها به تو نیاز دارم

آغوشت ، تنها راه آرامش ، در لحظه ای که دلم گرفته و میخواهمت…

آغوشت ، یک جای گرم ، جایگاهی امن ، تنها برای من

در آغوش توام و سرم بر روی سینه هایت تا با شنیدن

تپشهای قلبت بشنوم زمزمه ی دوستت دارم هایت را…

در آغوش توام و به حسی رسیده ام که با تمام وجودم میفهمم چقدر زندگی با توزیباست

و من اینجا را با هیچ چیز عوض نمیکنم ، وقتی تو در کنارمی احساس آرامش میکنم

یک احساس پاک ، به دور از هوس ، تنها تو را میخواهم ای همنفس

می بوسمت ، تو را در میان خودم میگیرم و در آن لحظه آرزو میکنم

لحظه رفتنم از این دنیا ، در آغوش تو بمیرم

در نهایت دوست داشتن ، زیباترین حس دنیا ، این لحظه را نگیر از من ای خدا

و آنگاه که ستاره ها میدرخشند در آسمان عشقمان

تو هستی در آغوشم و تکرار میشوی هر لحظه برایم تا لحظه طلوع…

آغوشت ، تنها جایگاه من ، تو هستی تا ابد برای من…

در میان گرفته ام تو را ، میخواهمت تا ابد ، این لحظه همیشه در خاطرت بماند…




تنهایی مال منی


تنهایی مال منی



مانده ام به پای تو که دوستت دارم ، خسته نیستم ، چون که تو را دارم

و روزی لحظه ای آمد که دیدم با تو چه دنیایی دارم ، مثل بهشت

وجودت ، نگاهت ، حرفهایت ، چه زیبا می تابند بر تن من

و بازتابش عشقی است که مرا لحظه به لحظه دگرگون میکند

ساده تر مینویسم، دوستت دارم ! ساده است ، به سادگی یک قلب، اما پر از غوغا

و من زمانی در هیاهوی قلب خویش ، زمانی که همه از عشق فراری بودند

با شنیدنش پر از گریه و زاری بودند ، عاشقت شدم و هر چه خواستی

در راه داشتنت قدم برداشتم و امروز رسیده ام به عمق قلبت، جایی پر از آرامش

حالا از این سرزمین تنها ، من مانده ام و تو و خدا

پس به آن کسی که جز من و تو در بین ماست دوستت دارم

نمیخواستم تنهایی را ، اما تنها تو را میخواستم

نمیخواستم بی کسی را ، اما دلم میخواست تو باشی همه کسم

شدی تنها بهانه ، برای هر دلیل عاشقانه

تنهایی بود در بینمان ، اما جزئی از عشقمان

مثل اینکه من تنهایی در قلب توام ، مثل تو که تنهایی مال منی