عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه
عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه

فقط نگاهم کن

فقط کافیست نگاهم کنی ، که تا بی نهایت عشق بروم

کافیست صدایم‌کنی ، تا آرام‌بگیرم و‌عاشقانه جواب بدهم ،جانم؟

کافیست که دستانم را بگیری ، تا احساس کنم ، گرمای وجودت را در میان قلبم 

یک لحظه در کنارم باشی ، انگار عمریست در آرامشم

کنارم بمان که دلگیرم ، خسته ام ، تو فقط نگاهم کن

خودت میفهمی که در دلم‌چه میگذرد، میفهمی که در چه حالی ام

من هم فقط دستانت را میگیرم ، میفشارم  و زمزمه میکنم دلتنگی هایم را

باور کن فقط عطر وجودت برای آرامش این لحظه هایم کافیست

شک نکن که بخاطر وجود تو است که عاشقانه ، عشق را میپرستم

فقط کافیست در آغوشم بگیری ، من در پناه توام که بیخیال غصه های این زندگی ام.....


دلم تنگ‌شده

دلم تنگ شده برای در آغوش گرفتنت، برای بوسیدنت

انگار این دنیا بی تو ، یعنی بی نفس ، دلم تنگه برای عطرتنت

انگار واقعا نمیشه بی تو زندگی کرد، تشنه ام برای نوازش‌کردنت

دوست دارم از نزدیک دوباره به چشمات خیره بشم، تو خودت میدونی هر چی نگاهت میکنم سیر نمیشم

این روزها هم میگذره ، با وجود همه دلتنگی هاش ، بی قراری هاش ، دوباره من میمونم و تو و خنده هامون، یک روز عاشقانه دیگه و توی کوچه باغها و پرسه زدنهامون

عشق همیشه هست ، تا نفس در سینه هامون هست

تا من ، جزئی از توام و تو از جنس عشق ، نمیسوزد خاطره هایمان

نمیمیرد احساس درونمان، نمیگیرد زندگی حالمان! 

ترک عادت

وقتی مرا میدید ، فقط نگاهم میکرد، چیزی نمیگفت و حتی صدایم نمیکرد

تو آمده بودی برای جبران تمام گذشته هایم

تو آمده بودی برای همان تفاوتی که با دیگران داشتی

تنها فرقت با بقیه نگاهت بود، من از دلت خبر نداشتم

میگویند از چشمان یک نفر میشود عشق راخواند، 

من فقط از آشوب درونم با خبر بودم

از چشمهایی که دیگر حتی یک قطره اشک هم نداشت

من تنها حسی که داشتم ، حس عطر گل خشکیده ای بود 

که هنوز در گلدان کنار پنجره بود

من که حسی ندارم دیگر ،

تو فقط نگاهم کن ،دلم در حال ترک عادت است


توهم عشق


خواب  باران را دیدم ، بیدار شدم و دیدم در کویرم
خواب جوانی را دیدم و افسوس که دیگر خیلی پیرم
خواب دیدم که تنها در گوشه ای هستم ، اما حالا یک اسیرم
حس کردم که در آغوشت غرق در عشق هستم
به خودم آمدم و دیدم ، جام شراب در کنارم هست و من هم ،مست مست هستم
لحظه ای دیدم از دور دستها به سویم می آیی
چقدرگفتم عکست را هم با خود ببر، وقتی برای آخرین بار می آیی
حس کردم هنوز دوستت دارم و منتظر آمدنت هستم
یادم رفت لحظه آخر به تو بگویم ، من حالا فقط یک دیوانه هستم

بی تو هرگز

با تو این شب‌تاریک‌پرستاره میشود،

وقتی تو تنها پناهم باشی، آغوشم غرق در وجودت میشود

با تو واژه عشق پرمعنا میشود، وقتی که آغازش چشمان تو است، پایانش به شیرینی طعم بوسه هایت میشود

با تو ، محال است از تو بگذرم ، بی تو .... هرگز هرگز!

تو تجربه ای در زندگی ام هستی که هر لحظه تکرار میشوی

تو برایم هیچگاه تمام نمیشوی...

تجربه ای که در آن عاشقت میشوم و‌با تکرارش بیشتر عاشقت میشوم

تو رویای شیرینی هستی که وقتی خواب بودم، در خواب گفتم دوستت دارم، از خواب پریدم و دیدم کنارمی و گفتی دوستت دارم...