عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه
عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه

ترک عادت

وقتی مرا میدید ، فقط نگاهم میکرد، چیزی نمیگفت و حتی صدایم نمیکرد

تو آمده بودی برای جبران تمام گذشته هایم

تو آمده بودی برای همان تفاوتی که با دیگران داشتی

تنها فرقت با بقیه نگاهت بود، من از دلت خبر نداشتم

میگویند از چشمان یک نفر میشود عشق راخواند، 

من فقط از آشوب درونم با خبر بودم

از چشمهایی که دیگر حتی یک قطره اشک هم نداشت

من تنها حسی که داشتم ، حس عطر گل خشکیده ای بود 

که هنوز در گلدان کنار پنجره بود

من که حسی ندارم دیگر ،

تو فقط نگاهم کن ،دلم در حال ترک عادت است


او دیگر مال من نبود


او دیگر مال من نبود ...
http://daftareshghe.com/love/kadre11.gif
هر چه می آیم به عشق او نمیرسم 

از این دور دستها چیزی شبیه عشق ، به رنگ وفا

به خیال اینکه عشقی باشد همچنان در حال آمدنم

و این دل خوش باورم نمیداند که او دارد میرود

من به سوی او می آیم و  او از من دورتر میشود

آنقدرها عاشقم که حس میکنم انگار او به من نزدیکتر میشود

کاری که با دلم کرد ، احساسی که از دلم ربود ،در توان هیچ بی وفایی نبود

و او دست من، با  هر چه بی وفاست را از پشت بسته بود

نه به من میگفت دوستت دارد و نه حرف رفتن زده بود

شاید اگر از آغاز چشمانم را باز کرده بودم 

در چشمانش رنگ بی محبتی ها را میدیدم

اما افسوس که در آن لحظه چشمانم را بسته بودم و  محو آرزوهای شیرین ،با او بودم

و این دل گرفته و خوش خیالم به کجاها میرود؟

به امید چه کسی این همه دلتنگی ها را با خود میبرد؟

هر چه رفتیم و رفتیم ، از این رفتنها به چیزی جز حسرت نرسیدیم

که آخر رسیدیم به راهی که حتی بن بست هم نبود ، و آنجا او دیگر مال من نبود

نه به فکر این بودم که گذشته های تلخ دوباره تکرار شوند

نه فکر میکردم که شاید روزی دوباره تنها شوم

دلم گرفته و  هیچ حسی به زندگی ندارم ، شاید این شعر خودم را هم دیگر نخوانم

دانلود دکلمه شعر بالا با صدای خودم ( کلیک کنید )

منبع :» سایت رسمی مهدی لقمانی


«««« written by Mehdi Loghmani »»»


خواهش میکنم بدون ذکر منبع و نام نویسنده کپی نکنید !


http://daftareshghe.com/wp-content/uploads/digarmaemannabod.jpg

بیش از ۱۰۰ دکلمه عاشقانه با صدای مهدی لقمانی کلیک کنید

ای کاش...


ای کاش...


و با این  ای کاش گفتن ها و افسوس خوردنها ، زندگی تو را دوباره به من نمیدهد

هر چه بود گذشت و نگذشت هر چه در دلم نشست

گرچه میگویند او که رفته است فراموش میشود ، اما عشق تو در دلم هیچگاه خاموش نمیشود

ساده میتوان گذشت از هر اتفاق یا حادثه ای ، اما از تو به سادگی نمیتوان گذشت 

گرچه شکستی دلم را و بی وفایی هایت را در دلم گذاشتی و رفتی

اما آنگاه که دلم بهانه ی داشتن تو را میگیرد ، نمیتوانم به دلم بفهمانم که تو به دردش نمیخوری

نمیتوانم دلم را راضی کنم به اینکه تو دیگر در کنارم نیستی

سخت میتوان گذشت از عشقی که روز و شبم بوده، لحظه به لحظه خاطره های زندگی ام بوده

سخت میتوان گذشت از آن نگاه های لحظه دیدار ، از روز اول و آخرین دیدار....

سخت میتوان فراموش کرد خاطره های شیرین را ، در کنار هم بودن و آن بوسه های آتشین را

و حالا به جایی رسیده ام که گاهی حتی فکر کردن به کسی دیگر محال است 

اینکه دل ببندم به دلی دیگر یک خواب است ، برای من بوسه از لبی دیگر حرام است

ای کاش .....

و با این ای کاش گفتن ها و افسوس خوردنها ، تو برای من ماندنی نمیشوی 

خودم را به کدام راه بزنم که بی خیالی همه غم ها در دلم را بپوشاند ، 

اما بی خیال شدن از همه چیز ممکن است جز تو

 بی خیال تو نمیشوم و بی خیال خودم میشوم ، 

فکر میکنم کسی دیگرم و یک تنهای بی نشان میشوم 

ای کاش ....

و گاهی میرسد که زبانم بند می آید از گفتن حرفها ، و حتی یک کلام

و میگویم ای کاش روزی نمی آمد که بخواهم در وصف تو بگویم( ای کاش ....)