ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
لا به لای لحظه های دلگیرم ، وقتی می آیی روشن میکنی تاریکی هایم را...
بعضی وقتها ، مثل همین لحظه ، به تو بیش از همیشه نیاز دارم
شاید وقتی هستی حس میکنمیکی هست که در پناهشم، یکی هست که درکم میکند، و میدانم اینک که بی حوصله ام, ترکم نمیکند
بعضی وقتها ، مثل این لحظه ، که نمیدانم یکدفعه دلتنگی از کجا آمد، این غم سنگین چگونه بر دلم نشست و بی دلیل چرا اشکهایم جاری شد، آغوش تو را کم دارم ، تاکه باشی ، فقط باشی ، تا من هم فقط در آغوشت باشم ،آن هم در یک سکوت مطلق!
فقط بشنوم صدای نفسهایت وگاهی هم زمزمه های پر از عشقت...
کمی دیگر هم در کنارم باش ، تا به نقطه آرامش برسم....
دلی پر از حرفهای نگفته، تو از هیچکدام خبر نداری
از آن دلتنگی و دلهره ،
از سکوتش در شبها ، از فریادش در درون
از شکستن و آه کشیدنش ....
مثل برگ های پاییزی آرام بر زمین می افتم و تا بر رویم پا نگذارند بیصدا میمانم، تا که بپوسم ، یا در دام باد بیفتم...
مثل پنجره ای که باز است و هنوز بی هوا .....
مثل غروبی که لبخندش زیباست ،اما دل را میسوزاند....
این لحظه های بیهوده که می آید و میرود، تقصیر من نیست، باورکن.
چشمم را بر روی آنچه که تو چشم دیدنش را نداری بسته ام، اما تو خبر داری؟
دلتنگ بارانم ، دلتنگ صدای قطره هایش ، هر زمان هم دلم میگرفت ، در پناهش
کاش میگذشت این روزهای تکراری
می آمد دوباره خزان و باران و آن شبهای طولانی
همچنان میسوزند برگهای خسته در تن درختان ،
میجوشد چشمه در مقابل چشمان خورشید نامهربان
از این روزهای پر تکرار خسته ام، باران اسیر است و میداند که من هم تشنه ام
باران بیا ، که قلبم کویریست بی رهگذر ، خسته و تنها و در به در
در کوچه باغهایی که نه عطری از تو است و نه صدایی
دلم میخواهد بدانم اینک کجایی
که به سویت بیایم ، تا تمام خستگی ها برود، تا دلم دریایی بشود از جنس قطره هایت
تا غرق شوم درون آن رویای بی پایانت
در صدایت آرامش ، پس برایم لالایی بخوان
در چشمانت عشق ، پس نگاهم کن
در آغوشت حس خوب زندگی، بگذار همیشه درگیر آغوشت باشم
آنگونه که دلممیخواهد ، میخواهمت و آنگونه که دوست داری، دوستت دارم
عطر تنت دیوانه کردهمرا ، بیا درهمین سکوت عاشقانه بمانیم ، میخواهم فقط بشنوم صدای نفسهایت را....
همیشه قرارمان یا آغوش تو است ، یا آغوش من، بی قرارم نکن که طاقت نمی آورد لحظه ای دل من....
ای گلزیبایم ، وقتی میبینمت بیشتر میخواهمت ، آن عطرت ، گلبرگهای تنت ، همیشه در کنارپنجره ای و حتی خورشید هم در حسرت داشتنت....
همیشه حرفم یکیست ، در یک جمله که آخرش فقط نقطه ایست!
نقطه ای که شبیه قلب من است ، نیازی به توضیح نیست وقتی که آخرخط عشق ، عمرمن است♥️
بیا تا برویم به سوی دریا ، رها از غمها ، چقدر زندگی زیباست
ببار ای باران مهربان ، ببار تا ارام بماند دلهایمان
بیا تا برویم در دل دشت ها ، جایی که هیچکس نباشد جز خدا
نسیمی میوزد ، پرنده ها میرقصند در دل اسمان
خدا را سپاس میگوییم ،که دارد هوای دلهایمان
غرق میشویم در دل چمنها ، خیره میشویم به تن سبز درختها
چشمهایمان را میبندیم ، گوش میکنیم به نوای دلنشین طبیعت
زندگی اینجاست ، نه در ان شهر پرهیاهو، نه در میان مردمان سیه رو
چقدر زندگی زیباست، دست در دستان خدا ، او همیشه با ماست