عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه

عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه

فقط تو



بعد از اون همه بی وفایی که دیدم ، بعد از اونهمه دلشکستنها،تنهایی ها

بعد از اونهمه رفتن ها و اشک ریختنها ،
اومدن تو به زندگیم یه خط قرمز بود روی گذشته های تلخم
کم کم داشتم به وجود عشق شک میکردم که تو اومدی و حالا به اوج عشق رسیدم
تو از قلب خسته و شکسته من ، یه قلب عاشق و پر از عشق ساختی
تو بهم نفس دادی ، برای تنی که نه حوصله زندگی داشت ونه حسشو
آره تو به من زندگی دوباره دادی ، و منم از یاد بردم تمام اون بی وفایی ها رو.
و حالا امروز ، روزحسرت همونایی که قلبم رویک روز به بازی گرفتن
گرچه مهم نیست ، امروز مهم تویی ،فقط تو!

جام شراب




تو ، گرمای وجودم ، آرامش قلبم

من ، درگیر با تو ، عاشقانه در کنار تو
تو ، می تابی همیشه بر من
من، لذت میبرم از با تو بودن
تو ، قطره بارانی در کویر دلم
من ، همیشه به منتظر توام گلم
تو ، شبهای پرستاره ام ، من ، خیلی وقت است از عشقت دیوانه ام
تو ، همان رویای گذشته ام ، من مدتهاست که به پایت نشسته ام
تو ،شرابی که مرا مست عشق میکنی ،من جامی که لبریز میشوم از تو
تو ، مثل نفس ای همنفس ، من ، بی تو یعنی :هیچکس!

در کنارم باش

غروب آمده ، بیا و همدرد من باش، دلم گرفته ، بیا و در کنار من باش...
جز تو کسی را ندارم، دستهایم را بگیر ، من که جز تو همدردی ندارم...
باش در کنارم تا احساس تنهایی نکنم ،تا با این قلب بهانه گیر مدارا کنم
دلم گرفته ، نمیدانم چرا ، تنها تو میتوانی درد دلم را بفهمی
تو میتوانی مرا از خستگی های زندگی رها کنی
تنها تو میتوانی حالم را خوب کنی ، مرا درگیر آن محبتهایت کنی
نگیر از من لحظه ای محبتهایت را ، نوازشت هایت را
همین است قلب من دیگر ، تو نباشی میگیرد ، از غصه میمیرد
بودنت دلم را آرام میکند ، خیره شدن به چشمهایت حال مرا بهتر میکند
تویی دوای دلم ، که با بودنت رنگ غروب هم برایم زیباست

تمام سهم من

تمام سهم من از این دنیا تنها تویی
تویی که برایم معنای عشقی
مینویسم تا بماند ، تا بخواند روزی یک عاشق ، قصه عاشقانه ما را

اتفاق قشنگی بود دیدنت، لحظه ی شیرینی بود در آغوش کشیدنت
یه روز میگفتم تو جزئی از زندگیمی ، حالا میگم همه زندگیمی
توی این زمونه ای که عشق معنایی نداره ، من دیوونه وار عاشقتم
چه شبایی از عشقت تب کردم ، تا خود صبح گریه کردم
تنها آرزوم بود داشتنت ، و حالا هر شب رو در کنار تو به یاد میارم
اون آرزویی که الان بهش رسیدم و با تموم وجود مال منی ،
در اختیار منی ، توی قلبم و مثل خون توی رگهامی
وابسته ام به زندگیم ، چون تو عشقمی و عشقم تموم زندگیمه

دوای دردم

گاهی خسته و گوشه گیر ، بیا و دستهای مرا بگیر
گاهی بی حوصله ودلتنگ ، بنشین در کنارم ای بهانه ی قشنگ
گاهی که زندگی برایم معنا ندارد ، تو را میبینم و دلگرم میشوم
در گوشه ای تنها نشسته ام ، تو نیستی و من پر از دلتنگی ام
وقتی باشی دلم دیگر بهانه نمیگیرد
اگر هم دلگیرم ، با صدای تپشهای قلبت آرام میگیرم....
آن نوازش هایت ، بوسه هایت ، به من عشق میدهد، مرا امیدوار میکند
کجایی که نیاز دارم به بودنت ، به بوسه هایت ، به آغوشت....
یک لحظه نبودنت هم کافیست که دلتنگی و انتظار دلم را اسیر کنند .
دوباره بیا و بگو دوستت دارم ، این دوای هر درد بی درمان من است...