عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه

عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه

آرامش در آغوشت

مرحمی برای دردهایم هستی ، یکی هستی که برای من همه کس هستی
یکی که وقتی نگاهت میکنم تمام غصه ها از یادم میرود
کسی که وقتی در کنارمی با تمام وجود احساس خوشبختی میکنم
هیچ عطری برای من جز عطر تنت دلنشین نیست و هیچ جایی برایم گرم تر از آغوش تو نیست
تنها تویی که حالم را خوب میکنی، با چشمهایت آرامم میکنی
و من درگیر با چشمهای تو میشوم ،تا به اوج آرامش برسم
قشنگترین صدای دنیا، صدای نفسهای تو است آنگاه که در آغوشمی

درگیر با تنهایی


 دستهای سرد تنهایم، قدمهایی که ،همراهی ندارند
بدجور درگیر با تنهایی ام ، تنهاتر از کنج اتاق ، تنهاتر از خلوت تنهایی
مثل مترسکی که دستانش باز است و کسی او را در آغوش نمیگیرد
مثل پاییزی که زیباست ولی همیشه تنهاست
مثل آن شمعی که تا میسوزد تنها نیست ، اما بعد از خاموشی ، میرود به سوی فراموشی!
میخواهم تنها باشم، غرق در سکوت و خلوت خویش باشم ، جدا از همه آدمهای بی وفا باشم
تنهایی تمام قلبم را گرفته ، دیگر در قلبم جایی برای کسی نیست
حتی نمیدانم آن رهگذری که دلم را شکست و رفت ، کیست!
بگذارید تنها باشم، کمی هم با غمها مهربان باشم، هر چه باشم بهتر است اسیر باشم!

میلاد عشق

دیگر چه میخواهم از این دنیا، وقتی تو را دارم
مینویسم برایت ،تا نفس دارم ، ای عزیزتر از جانم
من که همیشه هوای تو را دارم ، در خواب هم نمیبینم تو را ندارم
و تو آغاز سرسبزی سرزمین قلبم هستی
، تو لحظه ی زیبای آمدن باران در کویر دلم هستی
میلاد تو ، تولد عشق در قلبم است ،
 تا دوباره سپاس بگویم او را که تو را آفرید
تو خلق شده ای برای من تا شیرین ترین لحظه ها را برایم بسازی !
و من با هر میلاد تو عاشقتر میشوم ،
 با هر میلادت پی میبرم که چه فرشته ای را در کنارم دارم !
میلادت مبارک

دلم تو را میخواهد

دلم دریایی میخواهد در کنار تو ، دلم بارانی میخواهد زیر چتری همراه با تو
دلم سرپناهی میخواهد همچو آغوش مهربان تو
دلم شرابی میخواهد با طعم لبهای تو
دلم تو را میخواهد ، به هوای عاشقانه نفسهای تو
دستت را بگذار بر روی قلبم ، حس کن ضربان قلبم را،
با تو همیشه میزند، به عشق تو است که میتپد
قلبم با هر نفسم عاشقتر میشود، باز هم دیوانه تر میشود...
دلم جایی را میخواهد که تو روبروی باشی
و من تا بی نهایت نگاهت کنم ،
میخواهم که با احساس بی انتهای عاشقی ام آشنایت کنم ....

در میان آغوشت

در میان آغوش تو میتوان تا اوج آسمان پرواز کرد ،
میتوان در آنجا همه دنیا را دید و از آن بالا چشمهای زیبای تو را تماشا کرد
در میان آغوش تو ، میتوان شیرین ترین لحظه ی زندگی را تجربه کرد ،
میتوان شنید صدای تپشهای قلب مهربانت را و با صدای آن لحظه ها را آرام کرد
جز عشق چیزی برایمان باقی نمانده ، هیچکس هنوز راز درون دلهایمان را نخوانده
تو در قلبم جایگاهی داری که تا به حال هیچکس نداشته است،
هیچکس در دلم جز تو ماندنی نبوده است
با من بیا ای عشق بی همتایم ، با من بیا ای روشن بخش شبهایم ،
پا به پایم بیا که بی تو حتی یک قدم هم بر نخواهم داشت!