عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه

عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه

درگیر با تنهایی


 دستهای سرد تنهایم، قدمهایی که ،همراهی ندارند
بدجور درگیر با تنهایی ام ، تنهاتر از کنج اتاق ، تنهاتر از خلوت تنهایی
مثل مترسکی که دستانش باز است و کسی او را در آغوش نمیگیرد
مثل پاییزی که زیباست ولی همیشه تنهاست
مثل آن شمعی که تا میسوزد تنها نیست ، اما بعد از خاموشی ، میرود به سوی فراموشی!
میخواهم تنها باشم، غرق در سکوت و خلوت خویش باشم ، جدا از همه آدمهای بی وفا باشم
تنهایی تمام قلبم را گرفته ، دیگر در قلبم جایی برای کسی نیست
حتی نمیدانم آن رهگذری که دلم را شکست و رفت ، کیست!
بگذارید تنها باشم، کمی هم با غمها مهربان باشم، هر چه باشم بهتر است اسیر باشم!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد