ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
مگه زیباتر از این میشه ،
که چشمامو باز کنم و تو رو در آغوشم ببینم
مگه شیرین ترین از این میشه ،
که با یه بوسه از لبات بیدار شم
و چه حس قشنگیه که توی آغوشت باز خوابم ببره
با صدای تپشهای قلبت ، با صدای لالایی عشق،
با اون حس آرامش، خوابم ببره
با نوازشهات ، با لطافت دستات،
با نرمی موهات به اوج عاشقی برسم
مگه هست زیباتر از این اتفاق در زندگیم؟
دلم میخواد توی این همین حسی که هستم
دیگه هیچوقت از خواب بیدار نشم...
میخوام دور باشم از هیاهوی زندگی ،
از همه اون آدمایی که ارزش یه نگاهم ندارن
میخوام فقط با تو باشم ... فقط با تو..
همیشه مرا وقتی میدید،آنقدر نگاهم میکرد که خسته نمیشد
همیشه وقتی دستانم را میگرفت ، رها نمیکرد، مرا از خودش جدا نمیکرد
همیشه با من بود یا به یادم ، حتی در خواب هم می آمد به خوابم
شب تمام شد و بیدار شدم ، انگار که از عشقش بیمار شدم...
نمیدانم خواب بودم یا بیدار ، بعضی وقتها حتی یادش نمی آمد لحظه دیدار...
نمیدانم در یادش ،بودم یا نبودم ، هرچه بود یکی بود ، یکی نبود....
قصه ای بود از دو عاشق ، که اینجا حالا من مانده ام تنها.....
همیشه وقتی مرا میدید ، نگاهش به آسمان بود، دستانش رو به سوی دیگران بود
همیشه بی من بود و .....
بگذریم ، نمیخواهم تکرار شود ، نمیخواهم...