ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
دلتنگ بارانم ، دلتنگ صدای قطره هایش ، هر زمان هم دلم میگرفت ، در پناهش
کاش میگذشت این روزهای تکراری
می آمد دوباره خزان و باران و آن شبهای طولانی
همچنان میسوزند برگهای خسته در تن درختان ،
میجوشد چشمه در مقابل چشمان خورشید نامهربان
از این روزهای پر تکرار خسته ام، باران اسیر است و میداند که من هم تشنه ام
باران بیا ، که قلبم کویریست بی رهگذر ، خسته و تنها و در به در
در کوچه باغهایی که نه عطری از تو است و نه صدایی
دلم میخواهد بدانم اینک کجایی
که به سویت بیایم ، تا تمام خستگی ها برود، تا دلم دریایی بشود از جنس قطره هایت
تا غرق شوم درون آن رویای بی پایانت
تشنه ام ، مقصدم تویی ، بیراهه نمیروم
آنگاه که مهتاب شبهای منی ، به خواب نمیروم
دلتنگم ، تنها نمیروم ، وقتی میدانم می آیی ، دیگر به کنج اتاق نمیروم
کارم به جایی رسیده که بی تو هم به رویاها میروم
خیالت راحت ، من بی خیال تو به رویاها نمیروم
در این مرحله از سختیهای زندگی ام ،
در این خستگی زندگی ، من بدون آرامش با عشقت به مرحله بعد نمیروم
آغوش تو دریای من است ، من غرق در آنم و بی تو به سوی قایق نجات نمیروم
گفتند از این عشق رها شو ، چرا اسیری
من در قانون عشق تو به هیچکس جواب پس نمیدهم
وقتی دلممیگرفت ، مرا در آغوشمیگرفتی و آرامممیکردی
لبخند میزدی واشکرا از چشمانم پاک میکردی...
هروقت نبودی ، انتظار و دلتنگی ات همچنان با من بود
گفتی قرارمان ، در زیر باران ، آمدمودیدم هوا آفتابیست ، جایت در آنجا خالیست ، برگشتم ودیدم در گوشه ای از آسمان ابریست، که باراندارد ، تو می آیی ومیدانستم درد دلم، همیشه درماندارد
هرجا نگاه میکنم هستی ، در خواب همبه دنبالم هستی ، در لحظه بیداری، در کنارمهستی ، بودنت آهنگیست پر از آرامش ، که هم میشنوم ، هممیبینم و هم با تماموجودم لمست میکنم...
گفتی چشمبررویهم بگذاری من در کنارتم ، چشمبر روی هم گذاشتم و دیدم که نیستی ، به دنبالت گشتم و در اعماق قلبم پیدایت کردم.... همانجا بمان ، جایگاهت ابدیست
از همه دست کشیدم تا تو تنها باشی در قلبم
چشم برروی همه بستم تا تو باشی همه کسم
تو آغاز فصل عشقی ، آغاز نفسهایم
تو همانی که درمان کردی زخمهای کهنه ام را
تو همانی که زیرو رو کردی تمام وجودم را
تو در کویر دلم باریدی و در غروب تنهایی هایم طلوع کردی
تو تمام آنچه که نیاز داشتم را به من هدیه کردی
نیاز من فقط تو بودی ، تا دور کنی مرا از همه آنهایی که از نزدیک هم نمیتوان دید
فکر میکنم تو را قبل از آشنایی میشناختم،
تو همان (تو) در عاشقانه هایم بودی