عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه

عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه

اسیر تنهایی

گاهی از دست همه دلگیری ، هر‌جا باشی یک جا نشسته ای و‌گوشه گیری
همصدایی با سکوت ، قصه اینجا تمام شد که یکی بود ، یکی برای همیشه رفته بود
من به عشق دیدن آسمان رفتم و‌رفتم ، اما سقوط کردم
تا رسیدم‌به دشت گلها‌خزان آمد ، تا رسیدم به مهتاب ، سحر‌آمد‌‌..
من بعد از تو، به جایی رسیده ام که  تنهایی هم دیگر نگاهم نمیکند
با یک‌نگاه ،یک‌بار برای همیشه اسیر شدم ، من درگیر روزهایی شدم که فقط برایم به رنگ غروب بودند.
هر همدمی می آید مثل خودم به غم مبتلا میشود، هر همزبانی می آید مثل من اسیر‌ سکوتی میشود که بی انتهاست...
نمیخواهم دیگر‌ کسی را به دردم مبتلا کنم، دردی که دیگر‌دوایی ندارد....

تپشهای عشق

    تپشهای عشق 

 

عشق من باش ، تپشهای قلب من باش ، مثل نفس در سینه ی من باش!

از تنهایی رها شدم و به تو دلبستم ، تو را یار و همدم خود دانستم!

نمیخواستم برای یک عمر با تو باشم ، میترسیدم عمر من کوتاه باشد و  

در کنار تو بودن زودگذر ...

آمدم که وجود تو باشم ، اگر روزی عمرم تمام شود در قلب تو باشم ،  

حتی اگر از این دنیا رفتم در خاطر تو باشم!

آمدم که بگویم هر گاه بخواهی فدایت میشوم ، اگر بارها برایم غریبه شوی  

باز هم عاشقت میشوم!

آمدم که برایت بنویسم ، تا در این دو روز دنیا اگر از یاد تو رفتم ، احساسات من نسبت  

به تو همیشه مثل یادگاری بر روی صفحات دفترم باقی بماند!

اینبار نیامده ام که شکسته شوم ، از غم عشق آشفته شوم و از درد عشق بمیرم،  

 اینبار آمده ام که تنها از عشق تو بمیرم!

اگر دیگر روزی در این دنیا نبودم ، نگو که بی وفا بودم ، اگر تو را تنها گذاشتم نگو  

که عاشق نبودم ،لحظه ای به سر خاکم بیا و مرا یاد کن ، این روح دلتنگ را  

که در آن دنیا نیز بهانه تو را میگیرد آرام کن !

عشق من هستی ، تا ابد ، حتی در آن دنیا نیز همه وجودم هستی ،  

تو مال منی تا قیامت در قلب من هستی!