آرامش عشق
زیباترین لحظات زندگی ام در کنار تو میگذرد
ما هر دو میدانیم عشقمان ابدیست ، آن حس عاشقانه در دلهایمان همیشگیست
ما هر دو میدانیم عاشقترینم ، در سرزمین عشاق این ماییم که بهترینیم
سالهاست که با عشق هم زنده ایم ، ما با هم ، و بدون هم میمیریم.....
هیچ چیز نمیتواند آرامش زندگیمان را بر هم بزند آنگاه که عشق و خدا هر دو با ما هستند...
و ما لذت میبریم از با هم بودن ، از زندگی و تمام لحظه هایش....
آنگاه که تمام عاشقانه هایم را برای تو مینویسم لذت میبرم از عشق نوشتن....
سرت بر روی شانه هایم ، سرم بر روی سینه ات گوش میکنم صدای مهربان قلبت را
تو از من میگویی و از زیبایی های زندگی ، من از تو میگویم و احساس عاشقی...
من از عشقی میگویم که در دلهایمان محفوظ است ، تو میگویی که همه دلخوشی ما در زندگی همین است ....
که عشق همیشه با ماست ، تا اینجا هم که با هم زنده ایم به لطف خداست....
به هیچکس جز تو هیچ نیازی ندارم ، آنگاه که آغوشت ، نگاهت ، تمام وجودت در اختیار من است
نیاز من تویی ، بودنت ، آرامش در کنار تو بودن است....
آرامیم در کنار هم ، لذت میبریم با هم ، اینجا ما برنده ایم ،آنها که درحسرت نشسته اند همیشه بازنده اند....
یک حس خوب
حس خوبیست تو را داشتن ، لحظه زیباییست در کنار تو، همراه با تو....
نفس زندگی را میگیریم در راه نفسگیری که پیش روی ماست
میشکنیم سد همه سختی ها را با عشق با محبت ، لذت می بریم از لحظات در کنار هم بودن
برای تو که همه وجودمی و تمام قلبم را عشق تو فرا گرفته ، برای تو که ثانیه به ثانیه دلم هوایت را میکند ،
برای تو که تمام هستی منی ، برای تو که جایگاهت تا ابد همیشه در قلب من است هر کاری میکنم....
هر کاری میکنم برای همیشه داشتنت ، برای بودنت ، بوسیدنت ، در آغوش کشیدنت
هستم یک عاشق ، تا بوده همین بوده این قلب بی قرار من
تا بوده ، مهر تو همیشه در دلم بوده.....
و باز از تویی میگویم که همیشه نامت بر سر زبانم است ، عشقت در کنج دلم است
وهمیشه عشقت در دلم غوغا میکند ، از تویی میگویم که هستم دیوانه ی چشمانت ،
مستم ، مست آن عطر موهایت ، هستم تا ابد در آن دل مهربانت ، بستم تا ابد عهدم را به احترام عشق پاکت
حس خوبیست تو را داشتن ، هیچگاه نمیترسم از رفتنت ، آنگاه که میدانم تو هم مثل منی ، مثل من وفادار و تا ابد عاشق یار...
هوای تو را دارم همیشه در هوای بی کسی ها، به عشق آمدنت هستم در لحظه دلواپسی ها ،
تا می آیی نه دلواپس فردا هستم و نه حس میکنم اینجا تنهایم ، پس باش همیشه لحظه به لحظه در کنارم....
قانون شکن
نفسی راحت میکشم با نبودنت ، عذاب میدهد مرا آن بهانه هایت
قدرم را نمیدانی ، تو برای خودت میروی و هیچ چیز از زندگی نمیدانی....
لایق بوسه هایم نیستی ، تو لایق آن نیستی که در آغوش بگیرمت
هستی و نمیبینمت ، اینجایی و حست نمیکنم....
تو که از قانون عشق میگویی ، پس چرا خودت قانون شکنی
نفسی راحت میکشم با نبودنت ، تنهایی بیا که برای همیشه میخواهمت
قدرم را نمیدانی ، تو از ماندن میگویی و خودت نمی مانی...
چشمم را بر روی همه بستم ، تا تنها تو را ببینم ،درهای قلبم را بستم تا تنها تو درونش باشی اما ....
اما قدرم را نمیدانی ، تو که از ماندن میگفتی پس چرا بر سر عهدت نماندی؟
نفسی راحت میکشم با نبودنت ، احساس گناه میکنم در لحظه های در کنار تو بودنت....
من از عشقی میگویم که دیگر نیست ، نه عطری از آن و نه احساسی...
من از تویی میگویم که برای من تمام شده ای ، دلم برایت میسوزد ای دل که به یک درد بی درمان گرفتار شده ای....
نفسی راحت میکشم با نبودنت ، اما..... تا کی؟
گدای محبت
به یاد گذشته ها ، پرسه در کوچه دلواپسی ها ، اشک در چشمانم و آه میکشم
به یاد لحظه هایی که در کنارم بودی و با هم میخندیدم و از عشق میگفتیم
به یاد روزهایی که به عشق با هم بودن تمام ثانیه ها برایمان شیرین بودند
یک لحظه به خودم آمدم و تو نبودی و من مانده بودم و چشمهای خیسم....
در آن لحظه تشنه محبت بودم ، در آن لحظه آرزویم این بود یکی بیاید تا با او درد دل کنم
خسته در گوشه ای از شهر ، هر که مرا میدید میگفت این دیوانه محبت را گدایی میکند
قلبم در سینه و دل روبروی من ، بیایید و بریزید هر چه محبت دارید در کاسه دلم..
به یاد گذشته ها در حسرت آن روزها میسوزم ، یادش بخیر آن روزی که گفتی بی تو میمیرم...
نتوانستم فراموش کنم آن حرفهایی که شنیدم ، احساسی که در تو حس کردم شاید میگفتم از ته دل است...
نتوانستم فراموش کنم دلی را که شکستی و عهدی را که زیر پا گذاشتی....
درجستجوی ذره ای محبت ، چیزی که دیگر نیست ، و برایم حتی از سوی یک غریبه هم آرزوست