عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه
عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه

خلوت چشمانت

همه چیز از نگاه زیبایت شروع شد

که بی صدا ، عاشقانه مرا میدید

و من با نگاهت تا عشق، تا بی نهایت پرواز کردم

خلوتی میخواهم ، که در آن من باشم و چشمانت

تا فقط نگاهت کنم و هر بار به یاد بیاورم لحظه پروازم را...

یک لحظه لرزید دلم ، و آن لبریز شد از عشقت

تا که همیشه مال من باشی، همیشه حالم خوب باشد و تو تنها تک ستاره ام باشی

عشق ،همان نوازش دستان مهربانت است که شبهایم را زیبا میکنی

عشق ، همان صدای نفسهاییست که وقتی در آغوشمی میشنوم و همین برایم کافیست

صدای نفسهایت

که برایم معنای جاودانه بودنت را میدهد


دنیای عاشقانه ام

تو خودت شدی دلیل دوست داشتن،

پس بی دلیل نیست که عاشقت هستم

وقتی میگویی دوستم داری ، هر جا باشم دل به دریا میزنم

وقتی تو هستی قایق نجاتم

میخواهمت ، اینبار بی دلیل ،

 همانطور که بی دلیل تو را در آغوشم میگیرم

به تو دچار شده ام ، دوای من فقط بوسه ای از لبان تو است

چاره ی دردم ، لحظه ای بوییدن عطر تن تو است

من کویری تشنه بودم ، با نفسهایت ،

جان گرفتم و‌شدم سرچشمه عاشقی ها

آهای ای تو ، که مرا مال خودت کردی

، ببین که مجنون را دوباره زنده کردی

عشق ما به تاریخ میپیوندد و 

آیندگان میخوانند و حس میکنند با تمام وجود راز دلهایمان‌را...

در آغوشت ، دنیایی است از جنس ابرها ، نرم و‌لطیف ،

 به وسعت دریا، بی انتها ، همچو خورشید ، گرم گرم ، ب

معنای آرامش ، به شکل عشق ،

 که طرح‌ مهربانی هاست  و تنها دلیل لبخند بر روی لبانم


غرق در ارامش

بیا تا برویم به سوی دریا ، رها از غمها ، چقدر زندگی زیباست

ببار ای باران مهربان ، ببار تا ارام بماند دلهایمان

بیا تا برویم در دل دشت ها ، جایی که هیچکس نباشد جز خدا

نسیمی میوزد ، پرنده ها میرقصند در دل اسمان

خدا را سپاس میگوییم ،که دارد هوای دلهایمان

غرق میشویم در دل چمنها ،  خیره میشویم به تن سبز درختها

چشمهایمان را میبندیم ، گوش میکنیم به نوای دلنشین طبیعت

زندگی اینجاست ، نه در ان شهر پرهیاهو، نه در میان مردمان سیه رو

چقدر زندگی زیباست،  دست در دستان خدا ، او همیشه با ماست