عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه
عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه

تنها سرپناه من


تنها سرپناه من



آغوشت ، آخرین سرپناهم ، در لحظه ای که تنها به تو نیاز دارم

آغوشت ، تنها راه آرامش ، در لحظه ای که دلم گرفته و میخواهمت…

آغوشت ، یک جای گرم ، جایگاهی امن ، تنها برای من

در آغوش توام و سرم بر روی سینه هایت تا با شنیدن

تپشهای قلبت بشنوم زمزمه ی دوستت دارم هایت را…

در آغوش توام و به حسی رسیده ام که با تمام وجودم میفهمم چقدر زندگی با توزیباست

و من اینجا را با هیچ چیز عوض نمیکنم ، وقتی تو در کنارمی احساس آرامش میکنم

یک احساس پاک ، به دور از هوس ، تنها تو را میخواهم ای همنفس

می بوسمت ، تو را در میان خودم میگیرم و در آن لحظه آرزو میکنم

لحظه رفتنم از این دنیا ، در آغوش تو بمیرم

در نهایت دوست داشتن ، زیباترین حس دنیا ، این لحظه را نگیر از من ای خدا

و آنگاه که ستاره ها میدرخشند در آسمان عشقمان

تو هستی در آغوشم و تکرار میشوی هر لحظه برایم تا لحظه طلوع…

آغوشت ، تنها جایگاه من ، تو هستی تا ابد برای من…

در میان گرفته ام تو را ، میخواهمت تا ابد ، این لحظه همیشه در خاطرت بماند…