عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه
عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه

پاییز رفت

پاییز رفت و خاطراتش به جا ماند ، آن برگ های زرد و وفای شبها ، 

نم نم باران و غروب عاشقان

نفسهای آخر پاییز که میرسد ، دلتنگی باز می آید ، 

دوباره دلم هوای قدم زدن ها میکند و خاطرات به سراغم می آید

چه بی صدا می آید و غوغا میکند و تنها میرود،

 بعد از آن نوای تلخ زمستان در پشت پنجره دلها صدا میزند

برای من که غرق در پاییزم ، غروبش پر از حسرت است....

در باورم نیست که پاییز دوباره از کنارم رفته است...

دوباره یک سال انتظار ؟ تمام دلخوشی من همان نیمکت و همدمم برگهای خسته بود

تمام دلخوشی ام خزانی بود که باورم داشت ، همراه با دلم بود و همصدا با نفسهایم


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد