ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
گفت به دنبالم بیا ، هر جا میروم مثل سایه با من بیا
به دنبالش رفتم و گذشتیم از دریا و کویر ، من از خاطر بردم آن دل پیر
گفتم هر جا بروی ، می آیم، با تو و همه چیزت میسازم...
با تو سبز شدم ، جان گرفتم و در دلت حبس شدم
مدتی گذشت....
آتشم زدی و خاکستر شدم ، من سوخته در دلت محکوم به انفرادی شدم
یک فصل دیگر گذشت ...
نه! این قرارمان نبود
مرا تنها، از انفرادی دلت تبعید کردی به همان کویری که روزی با هم از آن گذشتیم....
گفتی مثل سایه به دنبالم بیا ، یادت هست؟ حالا سایه ام نیز مثل خودم شکسته است!