ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
عمر بی وفا
چه زود میگذرد ، حتی اجازه نمیدهد چشم بر روی هم بگذاریم یک لحظه...
عمر را میگویم...
قدرش را نمیدانیم ، با درد وغم و غصه لحظه ها را میگذرانیم ...
چه سود دارد غصه خوردن، برای عمری که همچنان در حال رفتن است ومنتظر ما نمیماند
چه زود گذشت ، بدجور دلتنگ آن روزها هستم ، برای آن آدمها ، برای تمام لحظه ها....
کاش میشد برگردم به همان روزها، با همان احساس ....
چشمهایم را بر روی هم گذاشتم و لحظه ای تصورکردم تمام روزهایی را که گذشت و تنها آه کشیدم
افسوس غصه هایی که کشیدم را میخورم ، که چرا لبخند کمتر بود در لحظه هایم....
هنوز دیر نشده ، بیا با گذرعمر کاری نداشته باشیم ، تنها بخندیم ، حتی به همین گذر لحظه ها...
عمر بی وفاست ، این ما هستیم که به زندگی وفاداریم و با وجود تمام سختی ها ، همچنان با عشق نفس میکشیم....