عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه
عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه

رفتن دلیل بر نبودن نیست!

 

رفتن دلیل بر نبودن نیست

 

وقت رفتن فرا رسیده است ، سفر به استقبال من آمده است...

 

میروم با چشمهای خیس ، با دلی شکسته ، با دلی پر از درد دل و دلتنگی...

 

میروم اما بدان که رفتنم دلیل بر فراموشی و از یاد بردن تو نیست!

 

با چشمان خیس میروم و با دلی عاشقتر از گذشته به سوی تو بازمیگردم...

 

ای نازنینم میدانم  پیش خود ترانه دلتنگی را زمزمه میکنی و اشک میریزی

 

 و طاقت دوری مرا نداری، اما بدان که  تا چشم هایت را بر روی هم بگذاری باز میگردم ....

 

اشک نریز که غم این دوری در دلم بیشتر از همیشه شعله ور خواهد شد...

 

آرام باش تا من نیز با آرامش به سفر بروم....

 

سفری که بازگشتی خواهد داشت و پایان این انتظار تلخ یک طلوع دیگر و یک دیداری

 

 شیرین خواهد بود....

 

برایت یک دنیا شعرهای عاشقانه نوشته ام ، شعر های مرا بخوان و به یاد من باش عزیزم.....

 

زمان دلتنگی ات  دفتر عشق را باز کن و با خواندن شعرهای عاشقانه ام دلت را خالی کن و با

 

خاطراتم زندگی کن ................

- بگو درد دلت را به من که سکوت شبانه مرا دیوانه کرده است...

بگو درد دلت را به من که شبهای بی ستاره مرا دلتنگ کرده است...

بگو هر چه دل تنگت خواست بگو ، بگو که بغض گلویم چشمان خسته ام را بارانی کرده است...

 - بگو ای عشق که مرا دوست میداری ، اگر بارها به من گفته ای باز تکرار کن این کلمه را

 ، بگو دوستت دارم و بگو عاشق تو هستم عزیزم.....

 - ای مهتاب آسمان شبهای تیره و تار من با این فاصله ای که بین من و تو است

 چگونه بوسیدن آن چهره درخشانت میسر است؟ آری ستاره میشوم در اوج آسمان

 میدرخشم تا بر چهره درخشانت بوسه بزنم......

- زندگی ارزش این همه اشک ریختن را نداردآن اشکهای پر از مهرت را درون

 چشمهای زیبایت نگه دار و بگذار این اشکها در چشمانت آرام بگیرند عزیزم...

- عزیزم از این دوری دلتنگ نباش ، به پایان راه بیندیش که بدون شک پایان

 این راه زیباست... پایان این راه در آغوش گرفتن ماست....

 

 

 آن لحظه که دلتنگ یارم می شوم خود به خود هوس باران را میکنم....

آن لحظه که اشک از چشمانم سرازیر می شود هوس یک کوچه تنها را میکنم....

آن لحظه است که دلم میخواهد تنهایی در زیر باران بدون هیچ چتر و سر پناهی قدم بزنم...

- با آمدنت تمام امید ها و آرزوهایم زنده شدند و دوباره آهنگ دلنشین عشق

 در قلبم نواخته شد و قناری پر شکسته دلم دوباره در آسمان آبی قلبم به پرواز در آمد....

- میدانم که دیگر طاقت اینهمه عذاب و شکنجه های عشق مرا نداری ،

 میدانم که دیگر مثل گذشته مرا دوست نمیداری و میدانم دیگرآتش 

 عشقت آن چنان که باید شعله ور باشد  دیگر نیست و میدانم از من خسته

 و دلشکسته ای ، به من فرصتی دوباره بده و مرا ببخش.....

- آفرین به تو که توانستی از همه مشکلات و سختی ها بگذری

 تا بتوانی با من بمانی عزیزم....

آفرین به تو و این عشق بی پایان تو ، مرحبا به این احساس زیبای تو عزیزم.

 

- رفتی؟ با خاطراتت؟ با محبتهای دلت؟ با چشمان خیس؟

رفتی اما خیلی زود رفتی . بدون خداحافظی ، بدون یه کلام حرف ناگفته!

- کاش می توانستم صدایی که هر روز به من آرامش میداد و دلم را آرام میکرد

و هر روز با من همدل بود و درد و دل می کرد را نشنوم!

اما نمی توانمدلم با من راه نمی آید

دل من بی طاقت و پر از احساس عاشقی است

اما خودم!نمی دانم چه بگویم! حرف دلم را گوش کنم یا حرف خودم را؟.

- اگر می بینی عاشق تو هستم ، دیوانه تو هستم ، و تمام فکر و زندگی

 من تو شده ای به خدا بدان که این دست خودم نیست!

اگر میبینی چشمانم در بیشتر لحظه ها خیس است و دستانم سرد است

و اگر میبینی همه لحظه های دور از تو بودن اینهمه سخت و 

 پر از غم و غصه است بدان که این دست خودم نیست!

 

- زیباترین شعر در میان تمام شعرهایی

خوشبوترین گل در میان گلهایی

پاکترین عشق در میان همه عشق هایی

عزیز دل من در میان این همه دلهایی

قله خوشبختی در میان کوه هایی

زندگی ام  ، عشقم، نفسم تویی!

- وقتی تو رفتی هر زمان که  پرستوها بر فراز آسمان

 دلم پرواز میکردند به آنها می گفتم سلام عاشقانه مرا

به تو برسانند و روزی تو را همراه با خود بیاورند!

- در این خلوت عاشقانه ، در حالی که چشمانم از دلتنگی خیس خیس

 است دلم هوایت را کرده است عزیزم.

- میخواهم بعد از این انتظار تنها مرد خوشبخت روی زمین باشم ،

دوست دارم بعد از این انتظار سلطان بی چون و چرای سرزمین عشاق

 باشم.به امید سفر به سوی سرزمین خوشبختی ها منتظر می مانم

 چونکه دوستت دارم ای یاور همیشه مومن!

-عزیزم میدانم که در انتظار دیدن دوباره من می باشی و این لحظه ها

برایت خیلی زیبا و این روزها برایت خیلی شیرین هست  پس بدان که

این لحظه های قبل از دیدار تو برایم زیباتر  از لحظه گل شدن شاخه ای خشک می باشد!

تو برایم از همه زیبایی های دنیا زیباتری و از همه مردمان دنیا عزیزتری!

این دفتر عشق ، با تمام متنهایش وتمام احساست پاک و عاشقانه آن

برای تو هست و آن را مدتی است که به تو تقدیم کرده ام  ، و تا زمانی

که عشق من باشی و زندگی من باشی آن را با احساسی پر از عشق باز نگه خواهم داشت!

- در غم هایم ، در غصه هایم ، در شادی ها و در خنده هایم به یاد تو خواهم بود عزیزم....

در غروب دلتنگی ها ، در زیر باران ، لحظه طلوع سحرگاه به یاد تو خواهم بود عزیزم...

 

- مجنونم از مجنون دیوانه تر  تو ، و عاشقم از فرهاد عاشق تر تو!

لیلی هستی از لیلی عاشق تر  ، و شیرینی از شیرین لایق تر!

- بی تو هوای دلم همیشه ابری است ، آسمان چشمانم همیشه بارانی است

بی تو زندگی  برایم عذاب است ، گلهای باغ دلم همه خشک و بی جان است

 

- گفتم که دوستت دارم ، دوستت دارم و دوستت دارم و اشک از چشمانم سرازیر شد!

و باز چیزی نگفتی و به جای سکوت اینبار تو نیز مانند من اشک ریختی و با بغض و

صدای آهسته گفتی که من نیز تو را دوست می دارم عزیزم، لبخند تلخی بر لبانم

نشست و باز چشمان خیسم خیستر شد!

- دلم برای باران تنگ شده است ، دلم برای صدای قطره هایش تنگ شده است

دلم تنگ است برای پرسه در زیر باران ، بارانی که به من آموخت رسم زندگی را....

دلم تنگ است برای صدای غرش آسمان ، برای ابرهای سیاه سرگردان ، برای زمستان......

- تو که آمدی درهای قلبم را طلسم کردم و بالای درگاه آن نوشتم ورود ممنوع!

قلب تو را در آنجا اسیر کردم ، اسیر محبت و عشق خودم کردم !

 

آری بخوان این متنهایم را ، به یاد من و به یاد گذشته هایمان!

 

خاطرات گذشته مان را زنده نگه دار عزیزم ....

 

مرا از یاد نبر نازنینم و مرا بیشتر از همیشه دوست داشته باش بهترینم....

 

چون من نیزبیشتر از همیشه تو را دوست خواهم داشت عزیزم

 

بادلی عاشق و به یاد تو به سفر خواهم رفت و مطمئن باش

 

 که با دلیدیوانه و با قلبی عاشقتراز همیشه به سوی تو باز خواهم گشت.....

 

لحظه هایی که در غربت سپری میکنم را ثانیه به ثاینه میشمارم تا روزی

 

 که به ثانیه آخر این انتظار برسم.

 

فراموشم نکن عزیزم. منتظر بمان من عاشقتر از همیشه بازمیگردم.... 

از راه دور

 

از راه دور

 

از راه دور تو را میپرستم ای قبله امید من....

 

از راه دور به تو عشق می ورزم تا دیگر این فاصله  را احساس نکنی عزیزم.

 

از راه دور درد دل هایم را به تو میگویم ، و تو را در آغوش محبت های خودم میفشارم....

 

آری از همین راه دور نیز میتوان دست در دستانم هم گذاشت و در کنار هم قدم زد .....

 

 به خواب عاشقی میروم تا این رویا برایم زنده شود عزیزم....

 

از همین راه دور تو را می بوسم و میگویم که خیلی دوستت دارم عزیزم...

 

قاب عکست همیشه روبروی من است و جای بوسه هایم بر روی قاب نمایان است....

 

از همین راه دور به یاد تو خواهم بود ، در همه لحظه ها تو را در جلو چشمانم میبینم ،

 

 خاطره هایمان را همیشه در ذهنم مرور میکنم و هیچگاه نمیگذارم خاطره های

 

 لحظه دیدارمان از ذهنم دور شود....

 

این فاصله ها را با محبت و عشقم از بین می برم و کاری میکنم همیشه

 

 احساس کنی در کنار منی !

 

یک راه دور ، یک دنیا عشق ، محبت و پاکی....

 

این راه دور قلبهایمان را در همه لحظه ها در کنار هم نگه داشته است

 

چون همیشه به یاد همیم و همیشه به انتظار آن هستیم  

 

که لحظه دیدارمان دوباره فرا رسد ....

 

ثانیه ها را لحظه به لحظه می شماریم و شب و روز را با یاد هم و عشق 

 

به هم سپری میکنیم.....

 

آری لحظه دیدار نزدیک است...

 

یک خواب عاشقانه ، خواب با هم بودنمان ، خواب دست گذاشتن در دستان هم ،

 

 خواب نگاه به چشمان هم ، یک طلوع دیگر و یک روز پر از خاطره ، روزی که لحظه

 

به لحظه آن به یاد همیم .... و این است یک فاصله عاشقانه...

 

میگذرد لحظه های پر از عشق و فرا خواهد رسید حقیقت شیرین لحظه دیدارمان....

 

از همین راه دور نیز میتوان عاشق بود ، و از همین راه دور نیز میتوان همدیگر را

 

همیشه در کنار هم حس کرد نازنینم .. پس آرام زندگی کن و بیشتر از همیشه

 

عاشق باش چون این راه دور خیلی مقدس است و پایان راه ،  

 

شیرین تر از گذشته است....

  

دادگاه عشق

 

 

دادگاه عشق

 

 

چه ساده زندگی میکردم ، بی ریا ، تنها ، بی صدا!

 

چه آرام با خود درد دل میکردم و روزها و لحظه ها را  با رفیق شب و روزم

 

 که همان تنهایی بود سپری میکردم....

 

با تنهایی بودم و هیچ ارزویی را نداشتم !

 

عاشق شدن برایم یک رویا بود و تنهایی برایم حقیقت تلخ زندگی!

 

یک زندگی سوت و کور و بدون هیچ دغدغه ودلهره و یا ترسی از دربه در شدن

 

 این قلب شکسته و پر از طاقتم داشتم!

 

روزی بود و روزگاری چشمانم به چشمی افتاد و  اسیر شد ،

 

 آن قلب تنهایم در قلبی دیگر   گرفتار شد ....

 

یک دنیا غم و غصه در دل عاشقم نشست و چه اشکهایی که نگو از چشمانم سرازیر شدند!

 

خسته ، دلشکسته ، دلی در به در و قلبی پشیمان از این عاشق شدن !

 

روزی بود  که عشق را رها کردم ، دل به دریا زدم و باز عاشق همان عشق دیرینه ام

 

یعنی تنهایی شدم.....

 

احضاریه دادگاه آمد و قلب مرا به دادگاه عشق احضار کرد!

 

قاضی دادگاه که همان سرنوشت بود مرا متهم کرد ، مرا متهم به شکستن یک قلب سرخ کرد!

 

شاکی همان یاری بود که او را رها کرده بودم .......

 

وکیل من تنهایی بود ، کسی که سالیان سال مرا اسیر خودش کرده بود ....

 

سرانجام قاضی دادگاه عشق که همان سرنوشت بود مرا به جرم شکستن

 

 قلبی سرخ محکوم به حبس ابد کرد.....

 

اینک نیز در زندان غصه ها و تنهایی ها ، در یک زندان سرتاسر تاریکی اسیرم

 

  اسیر غصه ها و درد های  دنیا!

 

 

کاش دادگاهی هم بود که به شکایت دو چشم خیس من نیز رسیدگی میکرد و ای کاش

 

قاضی دادگاهی هم بود که مجرم چشمهای خیس مرا نیز متهم میکرد!

 

خیلی دوستت دارم

 
 
 
خیلی دوستت دارم

 

 

قلبی شکسته ، نا امید و خسته داشتم ، از آن قلب، تنهایک ویرانه بر جا مانده بود!

 

کسی وارد آن ویرانه نمیشد ، قلبش را به آن ویرانه هدیه نمیداد!

 

دیگر هیچ احساسی از عشق در آن قلب شکسته  نبود و دیگر هیچکس هیچ

 

امیدی به عاشق شدن آن قلب نداشت!

 

آن ویرانه سرخ دیگر نه همدمی داشت و نه همدلی ! نه همصدایی داشت و نه همزبانی!

 

تو آمدی و افتخار دادی که به قلب سوخته من بیایی ! آمدی و افتخار دادی

 

 که قلب مهربانت  را به قلب شکسته من هدیه دهی!

 

آمدی و با مهر و محبت خودت مرا دگرگون کردی ، قلبم را تبدیل به باغ آرزوها کردی ،

 

 با آن محبت و عشق خودت مرا عاشق خودت کردی.....

 

با آمدنت تمام امید ها و آرزوهایم زنده شدند و دوباره آهنگ دلنشین عشق

 

 در قلبم نواخته شد و قناری پر شکسته دلم دوباره در آسمان آبی قلبم به پرواز در آمد....

 

عزیزم اینک که مرا از آن سیبلاب غم و نا امیدی نجات دادی بیشتر از هر کسی

 

 و بیشتر از هر عشقی تو را دوست میدارم ، بیشتر از کلام مقدس دوست داشتن

 

 و بیشتر از هر آرزویی تو را دوست میدارم....

 

تا آخرین لحظه زندگی ام به تا وفادار خواهم بود و قدر تو را خواهم دانست .

...

به تو که تنها امید منی و به تو که امید هایم را دوباره زنده کردی افتخار میکنم

 

 و با صداقت ، یکدلی و یکرنگی میگویم که خیلی دوستت دارم آری اینبار خیلی بیشتر از

 

همیشه دوستت دارم عزیزم....

 

دوستت دارم برای تو کم است ، خیلی خیلی تو را دوست میدارم !

 

با آمدنت رویاهایی که حتی تصور آن در خواب نیز برایم دشوار بود به حقیقت تبدیل شدند

 

 و منی که تنهایی در جاده های خسته و خالی هیچ امیدی برای  رسیدن 

 

 به پایان جاده نداشتم به مقصدم که همان قلب مهربان و عاشق تو بود رسیدم.....

 

عزیزم!  ای فرشته نجات این قلب شکسته من ،....

         

 

  خیلی دوستت دارم