عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه

عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه

بی نفس در باران

بی نفس در باران


نویسنده : مهدی لقمانی


نفس نفس در زیر باران 

این عشق تو است که می جوشد در دل بی جان

قدم به قدم ، خاطره می آید ، یاد تو 

آهسته ، آهسته میخوانم زیر لب نام تو 

در این حال اگر بماند ، نفسی ، به تو خواهم رسید ،تو که میدانی برایم همه کسی

یکی یکی میشمارم روزهای با هم بودن را ، 

قطره قطره میریزد اشک ، نمیدانم کدام را باور کنم ، چشمم یا باران را ؟

در تب عشقت می‌سوزم و هنوز کم نیاورده ام ،

درهای قفس باز است و هنوز بال در نیاورده ام

جرعه جرعه از شراب عشقت نوشیدم تا نفهمم ، ندانم که در چه حالی ام

باران هست و تو نیستی و من از همه چیز ،جز عشق تو خالی ام 

حس تنهاییم

حس تنهاییم


نویسنده و گوینده : مهدی لقمانی


یه وقتایی دلم میگیره ، تو نمیفهمی ، نمیدونی چی میگذره بهم

فقط توی خودم میریزم ، همه اون دلواپسی ها رو

یه وقتایی میشینم یه گوشه ای و زل میزنم به یه جا

جوری میشه که انگار بی خبرم از همه جا

حس میکنم تنهام ، کسی نیست آرومم کنه

هیچی نمیخوام جز اینکه فقط اون لحظه کنارم باشی ودستامو بگیری ، فقط همین

امااون گوشه ای که نشستم انگار اسیرم ، تنهام ، همدردی نیست

گاهی باید فقط منتظر این بود که زود زمان بگذره 

اون لحظه های سرد و دلگیر تموم بشن

کاش درکم میکردی ، کاش منو میدیدی ، اگر زل میزدی به چشمام ، میفهمیدی که حالم سر جاش نیست ، میفهمیدی که آرامش میخوام ، اونم از تو ، نه هیچکس دیگه !