-
همسفر عشق
یکشنبه 30 بهمن 1384 04:48
همسفر عشق راه دشواری تا پایان زندگی مانده است ، راهی که مقصدش رو به خدا است … راهی که باید صبر کرد باید انتظار کشید تا به پایان آن رسید… از آغاز زندگی ام تنهایی در این راه به زندگی ام ادامه می دادم ، تنهایی بدون هیچ یار و یاوری … آنگاه در بین راه فرشته ای را دیدم که عاشق آن شدم … دیگر تنها نبودم دیگر احساس تنهایی نمی...
-
سرنوشت
شنبه 22 بهمن 1384 23:56
سرنوشت این سوی زندگی من و تو هستیم و آن سوی دیگر سرنوشت! این سو دستها در دست هم است و آن سو عاقبت این عشق! به راستی آخر این داستان چگونه است ؟ تلخ یا شیرین؟ سهم من و تو جدایی است یا برابر است با تولد زندگی مان؟ چه زیباست لحظه ای که من به سهم خویش رسیده باشم و تو نیز به آرزوی خود! چه زیباست لحظه ای که سرنوشت با دسته...
-
باز آمد
یکشنبه 16 بهمن 1384 00:13
ماه محرم و شهادت امام حسین(ع) را به همه شما عزیزان در سراسر دنیا تسلیت عرض میکنم باز آمد باز محرم آمد ، باز بودی عزا آمد ، باز ماه گریه ها آمد ، باز ماه ناله ها آمد! باز دلها خونین شد ، باز چشمهای همه بارانی شد ! باز شمع ها روشن شد ، باز آسمان تاریک شد و مانند همه ما ناله به سر داد! باز بر روی لبها نام حسین جاری شد !...
-
آتش عشق
شنبه 8 بهمن 1384 02:04
آتش عشق چه گرمایی دارد این آتش عشق تو ، قلب مرا می سوزاند! چه لذتی دارد سوختن در آتش عشق تو ، مرا عاشقتر میکند! چه زیباست خاکستر شدن از گرمای عشق تو و چه نورانی است شعله های آتش این قلب سرخ تو! بسوزان مرا ، انقدر با شعله هایت مرا بسوزان تا خاکستر شوم .... هر ذره از شعله های آتش عشقت برایم شیرین است ، زیرا از ذره ذره...
-
روزهای سخت تا لحظه دیدار
شنبه 1 بهمن 1384 09:45
روزهای سخت تا لحظه دیدار میگذرد لحظه ها ، لحظه های بی تو بودن ، ثانیه هایی که خیلی کند میگذرد ! دلم میخواهد لحظه ها و ثانیه ها تند تر از همیشه سپری شوند و لحظه ای که روزها آرزوی آن را داشتم فرا رسد... لحظه دیدار ، یک لحظه رویایی و فراموش نشدنی... نفسی تازه ، دلی عاشقتر از همیشه و آرزویی که به حقیقت پیوسته است......
-
ای کاش
جمعه 23 دی 1384 19:10
ای کاش ای کاش میدانستی که بیشتر از همیشه تو را دوست میدارم... ای کاش میدانستی از زمانی که به سفر رفتم عاشقتر از گذشته شدم... کاش میدانستی این دل بی طاقت من در زمان دوری تو چه رنجهایی میکشید و چه لحظه هایی را سپری میکرد... ای کاش میدانستی عاشقم و کاش میدانستی بدون تو زندگی برایم هیچ مفهومی ندارد.... میگذشت لحظه ها ،...
-
راز درون چشمهایم
شنبه 17 دی 1384 10:30
راز درون چشمهایم مثل غروب ، بک غروب دلگیر یک غروب نفسگیر دلم گرفته است... دلم از همه چیز و از همه کس گرفته است..... مثل دیوانه ها ، مثل یک دیوانه تنها و بی کس درد دل های دلم را با دلم در میان میگذارم... دلی که خود پر از درد است ، دلی که درون آن پوچ و خالی هست می شنود دردهایش را! درد هایش را می شنود تا شاید دوایی را...
-
اسیری در قفس سرخ
شنبه 10 دی 1384 23:37
سال نو میلادی را به همه مسیحیان عزیز در سراسر دنیا تبریک عرض میکنم اسیری در قفس سرخ عمری اسیرم در این قفس سرخ ، سالیان سال در گوشه ای از این قفس سرخ نشسته ام... عمری در پشت میله های خونین این قفس نشسته ام و به نوای دلنشین عاشقی گوش میدهم... قفسی که بوی محبت و مهر را میدهد... دلم میخواهد تا ابد و برای همیشه در اینجا...
-
بهترین هدیه خداوند
شنبه 3 دی 1384 21:40
بهترین هدیه خداوند در حالی که دلم مانند کویری تشنه و بی جان بود در حالی که بغض گلویم را گرفته بود و از درد تنهایی دیگر جانی نداشتم در حالی که چشمهایم از اشک ریختن سویی نداشتند ، در حالی که هنوز غم جدایی از عشق گذشته در دلم نشسته بود در حالی که دیگر امیدی به ادامه زندگی نداشتم و تمام درهای امید به زندگی به رویم بسته...
-
رفتن دلیل بر نبودن نیست!
شنبه 26 آذر 1384 21:25
رفتن دلیل بر نبودن نیست وقت رفتن فرا رسیده است ، سفر به استقبال من آمده است... میروم با چشمهای خیس ، با دلی شکسته ، با دلی پر از درد دل و دلتنگی... میروم اما بدان که رفتنم دلیل بر فراموشی و از یاد بردن تو نیست! با چشمان خیس میروم و با دلی عاشقتر از گذشته به سوی تو بازمیگردم... ای نازنینم میدانم پیش خود ترانه دلتنگی را...
-
از راه دور
شنبه 19 آذر 1384 21:03
از راه دور از راه دور تو را میپرستم ای قبله امید من.... از راه دور به تو عشق می ورزم تا دیگر این فاصله را احساس نکنی عزیزم. از راه دور درد دل هایم را به تو میگویم ، و تو را در آغوش محبت های خودم میفشارم.... آری از همین راه دور نیز میتوان دست در دستانم هم گذاشت و در کنار هم قدم زد ..... به خواب عاشقی میروم تا این رویا...
-
دادگاه عشق
شنبه 12 آذر 1384 21:31
دادگاه عشق چه ساده زندگی میکردم ، بی ریا ، تنها ، بی صدا! چه آرام با خود درد دل میکردم و روزها و لحظه ها را با رفیق شب و روزم که همان تنهایی بود سپری میکردم.... با تنهایی بودم و هیچ ارزویی را نداشتم ! عاشق شدن برایم یک رویا بود و تنهایی برایم حقیقت تلخ زندگی! یک زندگی سوت و کور و بدون هیچ دغدغه ودلهره و یا ترسی از...
-
خیلی دوستت دارم
سهشنبه 8 آذر 1384 08:46
خیلی دوستت دارم قلبی شکسته ، نا امید و خسته داشتم ، از آن قلب، تنهایک ویرانه بر جا مانده بود! کسی وارد آن ویرانه نمیشد ، قلبش را به آن ویرانه هدیه نمیداد! دیگر هیچ احساسی از عشق در آن قلب شکسته نبود و دیگر هیچکس هیچ امیدی به عاشق شدن آن قلب نداشت! آن ویرانه سرخ دیگر نه همدمی داشت و نه همدلی ! نه همصدایی داشت و نه...
-
مینویسم از عشق
یکشنبه 29 آبان 1384 20:56
می نویسم از عشق می نویسم از عشق چون خیلی آن مهر و محبتت در اعماق دلم نشسته است می نویسم از چشمهای زیبایت ، از صدای زیبایت ، از نگاه پر از عشقت با صداقت می نویسم نخسیتن عشقم تویی ، و با یکدلی می نویسم که با تو تا آخرین لحظه خواهم ماند با چشمان خیس مینویسم که خیلی مهرت در دلم نشسته است و با بغض می نویسم که مرا تنها...
-
شب بارانی
دوشنبه 23 آبان 1384 22:16
شب بارانی آن لحظه که دلتنگ یارم می شوم خود به خود هوس باران را میکنم.... آن لحظه که اشک از چشمانم سرازیر می شود هوس یک کوچه تنها را میکنم.... آن لحظه است که دلم میخواهد تنهایی در زیر باران بدون هیچ چتر و سر پناهی قدم بزنم... قدم بزنم تا خیس خیس شوم ، خیس تر از قطره های باران.... خیس تر از آسمان ، خیس تراز درختان.......
-
قاصدک
سهشنبه 17 آبان 1384 07:27
قاصدک روزی روزگاری عاشقی در گوشه ای نشسته و غم گرفته بود…… از یار و یاورش دور بود و غمی بالاتر از غم عاشقی در دل داشت …. در حالی که اشک میریخت و هق هق دلتنگی به سر میداد قاصدکی بر روی دستان اون نشست….. گویا از سوی کسی آمده بود…… قاصدکی که انگار شبنمی بر روی آن نشسته بود….. شبنمی که بوی اشک میداد ، بوی عاشقی میداد و در...
-
قلب سرخ
شنبه 7 آبان 1384 00:37
عید سعید فطر مبارک باد قلب سرخ مثل یک مهتاب در آسمان تاریک قلبم نشستی و قلب مرا پر از نور محبت و عشق خودت کردی.... مثل یک قناری در باغ سوخته قلبم نشستی و با صدای آواز دلنشینت قلب مرا دیوانه آن احساس پاکت کردی...... مثل لیلی قصه ها آمدی و مرا مجنون خودت کردی. آری تو مرا عاشق خودت کردی تو مرا گرفتار خودت کردی..........
-
یا علی
دوشنبه 2 آبان 1384 00:01
شهادت مولای متقیان حضرت علی (ع) را به همه شما دوستان عزیز تسلیت عرض میکنم ستاره ای به نام علی تک ستاره آسمان فقر بود…زمانی که این ستاره در آسمان زندگی می درخشید فقر در آسمان غروب می کرد ، محو می شد ، چون او ستاره درخشان عشق بود…او نمونه یک انسان کامل بود…او الگوی همه مردمان بود… مهربان بود ، چهره اش همچو خورشید درخشان...
-
تنها سر پناه او
پنجشنبه 28 مهر 1384 00:08
تنها سرپناه او باران می بارد ، مثل خنجر در دل مرد عاشق مینشیند و او را عاشقتر میکند.... باران می بارد ، چه با شور و نشاط میبارد ، می بارد و او را پریشان میکند.... می بارد و او را به یاد گذشته های تلخ زندگی اش می اندازد......... او نیز مانند باران می بارد ، در زیر آن قدم میزند و می بارد همچو باران آسمان.... کوچه ای...
-
مرا ببخش
شنبه 23 مهر 1384 00:44
مرا ببخش ای یار مرا ببخش ، منی که همان مجرم چشمهای خیست می باشم را ببخش.... مرا ببخش ای یار مهربان و بخشنده ام.... میدانم که دیگر طاقت اینهمه عذاب و شکنجه های عشق مرا نداری ، میدانم که دیگر مثل گذشته مرا دوست نمیداری و میدانم دیگرآتش عشقت آن چنان که باید شعله ور باشد دیگر نیست و میدانم از من خسته و دلشکسته ای ، به من...
-
عاشق ترینم
سهشنبه 19 مهر 1384 09:59
عاشق ترینم نمیدانم ابراز عاشقی غیر از آنکه به آن که دوستش داری وفادار باشی و صادق ، چگونه است اما میدانم که من عاشق ترینم.... نمی دانم چگونه باید با آنکه دوستش داری بمانی ، بمانی و مجنون هم بمانی ، مجنون تر از یک عاشق دیوانه ولی میدانم که من مجنون ترینم... نمی دانم اشک ریختن از غم دلتنگی و غصه دوری چگونه است و چگونه...
-
متولد ماه مهر
شنبه 16 مهر 1384 00:03
فرا رسید روزی که به این دنیا آمدم ، آمدم تا بمانم در این دنیا ، بسازم با این زندگی و بعد نیز از این دنیا وداع بگویم.... فرا رسید روزی پر خاطره ..... متولد شدم تا زندگی کنم ، با افتخار با سربلندی ...... زندگی کنم برای او که مرا آفرید ..... زندگی کنم برای او که به من درس زندگی را آموخت.....سپاس آن خدایی که مرا آفرید و...
-
خزان بی عاطفه
پنجشنبه 7 مهر 1384 09:15
خزان بی عاطفه باز فصل خزان آمد ، باز فصل برگ ریزان آمد..... باز ماه مهر آمد ، ماهی که زیباست ، با برگ ریزانش ، خش خش درختانش ، نم نم بارانش.... ماه مهر ، ماه مهر و محبت است ، ماه درد دل و صحبت است ، ماه صفا و صمیمیت است.... ماه مهر ماهی است که آغاز باران است ، آغاز شبهای بلند با مهتاب است.... اما افسوس که ماه مهر ماه...
-
مینویسم برای همه
شنبه 2 مهر 1384 00:11
می نویسم برای تو ، برای او و برای همه می نویسم از عشق پس بخوان ای عاشق این احساس مرا.... مینویسم تا بدانی عشق به چه معناست ، عشق سرآغاز چه حادثه ای است.... می نویسم تا بخوانی احساس مرا و درک کنی عاشق بودن را ..... اگر عشق برایت پر درد و تلخ است مینویسم تا برایت معنایی شیرین و ماندگار داشته باشد..... از عشق نوشتن احساس...
-
به یاد من باش
شنبه 26 شهریور 1384 00:25
به یاد من باش به یاد من باش ای بهترینم.... در غم هایم ، در غصه هایم ، در شادی ها و در خنده هایم به یاد تو خواهم بود عزیزم.... در غروب دلتنگی ها ، در زیر باران ، لحظه طلوع سحرگاه به یاد تو خواهم بود عزیزم... در کنار دریا ، لحظه شکفتن گلها ، در هر جای دنیا که باشم به یاد تو خواهم بود عزیزم.... در لحظه دیدار با بهار ،...
-
دلتنگ باران
شنبه 26 شهریور 1384 00:10
دلتنگ باران دلم برای باران و صدای قطره هایش تنگ شده است دلم تنگ است برای پرسه در زیر باران ، بارانی که به من آموخت رسم زندگی را.... دلم تنگ است برای صدای غرش آسمان ، ابرهای سیاه سرگردان ، برای زمستان...... در آن روزها بارانی بود برای قدم زدن در زیر آن و خالی کردن دل های پر از غم! مدتی است که دیگر نه بارانی است و نه...
-
میدانم که نمیدانی....
یکشنبه 20 شهریور 1384 00:18
میدانم که نمیدانی...! میدانی که خیلی دوستت دارم ، میدانم که نمیدانی بیش از عشق بر تو عاشقم.... میدانی که بدون تو زندگی برایم پوچ است ، میدانم که نمیدانی بعد از تو دیگر زندگی وجود ندارد.... میدانی که بدون تو عاشقی برایم عذاب است ، میدانم که نمیدانی بعد از تو دیگر قلبی نیست برای عاشق شدن.... میدانی که اگر از کنارم بروی...
-
یکی را دوست میدارم
دوشنبه 14 شهریور 1384 09:11
یکی را دوست میدارم آری ، یکی را دوست میدارم ، آن را احساس کردم در قلبم … او همان ستاره درخشان آسمان شبهای دلتنگی و تیره و تار من است… او همان خورشید درخشان آسمان روزهای زندگی من است… یکی را دوست میدارم … آری ، او همان مهتاب روشن بخش شبهای من است … قلبم او را دوست میدارد و من هم تسلیم احساست پاک قلبم میباشم… یکی را...
-
بی قرارم
دوشنبه 7 شهریور 1384 07:43
بی قرارم بی قرار بی قرارم به خدا دیگر اشکی ندارم .... بی قرار بی قرارم دیگر از غم انتظار نایی ندارم.... بی قرارم ، منتظر لحظه در آغوش گرفتن یارم و به جز ناله و غصه کاری ندارم... کاش زودتر انتظار به سر آید ، و خورشید از پشت کوه ها بیرون آید.... لبخند شادی بر لبانم بنشیند و خوشبختی دنیا نصیبم شود! کاش زودتر لحظه ای که...
-
رفتی؟ اما...!
پنجشنبه 3 شهریور 1384 07:45
رفتــــــی؟ امــــــــا...! رفتی؟ با خاطراتت؟ با محبتهای دلت؟ با چشمان خیس؟ رفتی اما خیلی زود رفتی . بدون خداحافظی ، بدون یه کلام حرف ناگفته! می دانستم می روی اما نه به این زودی! خاطراتت تا ابد در قلبم نگه خواهم داشت مطمئن باش! خاطره هایی که با هم بودیم مثل لیلی و مجنون. خاطره هایی که با هم درد و دل می کردیم مثل عاشق...