-
کاش میدانستی!
سهشنبه 14 آذر 1385 01:59
کاش میدانستی! ن میدانی که چقدر دلتنگ تو هستم عزیزم... کاش در کنارم بودی... کاش بودی تا دستان سردم با گرفتن دستان گرمت ، گرم گرم میشد ... کاش بودی و با وجود پر مهرت به من محبت و عشق میرساندی... عزیزم نمیدانی که بدجور دلم برای تو تنگ است.... اینک که از دلتنگی مینویسم چشمانم خیس خیس است.... مینویسم تا بخوانی و بیشتر درک...
-
هنوز هم برایم عزیزی
شنبه 11 آذر 1385 18:06
با وجود این همه بی وفایی هنوز هم برایم عزیزی با اینکه این دل بی طاقت و عاشق را شکستی اما هنوز هم برای من عزیزی تو بگو فراموشت کنم ، من نیز به دلم میگویم تو را فراموش کند اما دل من هیچگاه فراموشت نخواهد کرد عزیزم.... با اینکه این چشمهای بی گناهم را خیس کردی اما هنوز هم در قلب من هستی ای نازنینم... تو هرچه امید و آرزو...
-
عشقم فدایت
سهشنبه 30 آبان 1385 18:39
عشقم فدای تو عشقم برای تو ، احساسم برای تو ، زندگی ام برای تو ، من هیچ نمیخواهم! با قلب و احساس من بازی کن ، این قلب سرگرمی تو.... تو شاد باش ، من میسوزم ، تو بی خیال باش ، من میسازم.... در راه عشق تو مثل آتش سوختم و اینک نیز تنها خاکسترم بر جا مانده است.... خاکستری که تنها با باد محبت و عشق تو دوباره شعله ور خواهد...
-
انتظار شیرین
سهشنبه 16 آبان 1385 01:52
انتظار یک لحظه شیرین نیاز من آن گرمای آغوش مهربانت هست ، نیاز من آن شیرینی بوسه های پر محبتت است.... آرزوی من گرفتن دستان گرمت هست و کار من در این لحظات انتظار دیدن آن چهره ماهت است.... بی قرارم عزیزم ، بی قرار دیداری دوباره با تو ، و بی قرار آنم که دوباره با هم در شهر عشق در کنار هم قدم بزنیم و بار دیگر خاطرات شیرینی...
-
آزادی
دوشنبه 8 آبان 1385 18:24
آرزوی من: آزادی! اگر میدانستم عشق پایانی دارد هیچگاه عاشق نمیشدم! اگر میدانستم معنای عشق بی وفایی و دلشکستن است در همان لحظه اول که دلم را به تو هدیه دادم آن را از تو پس میگرفتم.... اگر میدانستم روزی از من سرد و خسته می شوی در همان لحظه اول آشنایی مان قید تو را میزدم.... من عشق را نمیخواستم من محبت و دوست داشتن را...
-
اما من دوستت دارم...!
دوشنبه 1 آبان 1385 07:58
تو نگو ... اما من میگویم که دوستت دارم عشقمان با کلمه دوستت دارم آغاز شد اما نمیدانم چرا تو همان دوستت دارم گفتنهایت را نیز فراموش کرده ای و دیگر بر زبان نمی آوری . عزیزم نمیدانی زمانیکه این کلمه مقدس را بر زبان می آوردی در قلبم چه غوغایی به پا میشد. تش قلبم بیش از همیشه تندتر میشد. آن زمان بیشتر از هر لحظه ای احساس...
-
دل گرفته...
دوشنبه 24 مهر 1385 17:51
دل شکسته ام گرفته است...... و باز در یک عصر پاییزی دلم گرفته است.... دلی که همچو برگهای درختان پاییزی زرد و خشک و خسته است ... آری دل شکسته ام بدجور گرفته است..... قدم میزنم در کوچه پس کوچه های شهر پر از سکوت... یک غروب سرد و بی روح پاییزی ، یک دل عاشق ولی تنها و دلتنگ با کوله باری از غم و غصه و یک سوال بی جواب! قدم...
-
گمشده ام
چهارشنبه 19 مهر 1385 17:37
گمشده ام گمشده ام ، در یک قفس سرخ ،در یک باغ پر از گلهای سرخ محبت و عشق... گمشده ام ، در قلب یک عاشق ، در قلب یک مجنون .... گمشده ام ، در یک آغوش گرم ، در دشت پر از آرزو و امید ... گمشده ام ، در کنار دریا ، لحظه غروب خورشید ، درون دستهای گرم یک معشوق.... گمشده ام ، در کوهستان و صحرا ، در آسمان و این دنیا! من یک گمشده...
-
متولد ماه مهر
شنبه 15 مهر 1385 17:31
سلام دوستان عزیز وهمراهان همیشگی وب لاگ دفتر عشق من وارد سن ۲۳ سالگی شدم و امروز روز تولدم هست وبه همین مناسبت هم یه متن در مورد ماه مهر نوشتم از همراهی همه شما عزیزان با دفتر عشق سپاسگذارم. و از همه شما در این روزهای ماه مبارک رمضان از خدای منان التماس دعا را دارم متولد ماه مهر و باز یک سال دیگر ، یک پاییز دیگر ، یک...
-
این رسمش نبود
یکشنبه 9 مهر 1385 23:57
ای بی وفا این رسمش نبود زمستان سرد را با تو همانند بهار به سر کردم ٬ در آتش عشق تو سوختم و با درد دوری تو ساختم... با شادی تو شاد بودم .... لبخند تو آرزوی من و گریه تو عزای من بود.... چه شبهایی بود که چشمان خیسم را به خاطرت سرزنش کردم.....! آن لحظه که تو در زیر باران به یاد من قدم میزدی در این سو من لحظه غروب خورشید...
-
شب یلدا
پنجشنبه 30 شهریور 1385 18:40
شب یلدای چشمانم(۲) آن شبی که برایم پر از درد و دلتنگی بود دوباره فرا رسید ٬ ای کاش که فرا نمیرسید! شبی که خستگی زندگی را از تمام وجودم احساس کردم ٬ یک شب پر از درد و دلتنگی.... شبی که در آغاز با بغض غریبی آغاز شد اما تمام غم و غصه های دلم ٬ بغضم را شکستند و چشمانم را وادار به اشک ریختن کردند.... اشکهایی که تمامی...
-
مرا دوست داشته باش
چهارشنبه 8 شهریور 1385 19:12
مثل گذشته مرا دوست داشته باش مثل همان لحظه اول عاشقی مان ٬ مثل همان نیمه شب عشق مرا دوست داشته باش عزیزم... مثل همان لحظه دیدارمان که مرا در آغوش خودت میفشردی و بر گونه ام بوسه ای میزدی دوست داشته باش.. عزیزم مرا مثل آن لحظه ای که برای شنیدن صدایم و دیدن آن چشمهای سیاهم بی قراری میکردی دوست داشته باش مرا دوست داشته...
-
بی وفا شده ای....
جمعه 27 مرداد 1385 02:00
انگار که بی وفا شده ای! دیگر به خاطر من ستاره ها را نمی شماری! به خاطر من قید همه کس و همه چیز را نمیزنی! چرا دیگر به خاطر من آن چشمهای زیبایت را خیس نمیکنی ٬ و گلهای رنگارنگ باغچه را دسته دسته برایم نمیچینی! دیگر به خاطر من سر به بیابان نمیگذاری ٬ و خاطره های تلخ را از یاد نمیبری! دیگر مثل گذشته با خواندن متنهایم اشک...
-
مرا با خود ببر
یکشنبه 22 مرداد 1385 19:36
مرا با خود ببر... هر جا که می روی مرا نیز با خود ببر.... نگذار که در سکوت تلخ زندگی تنها بمانم ، نگذار که در خلوت تاریک زندگی در گوشه ای بنشینم و به نوای غمگین چشمانم گوش کنم... هر جا که می روی اگر دوستم میداری مرا با خود ببر..... به سفر می روی مرا همسفر خودت بدان ، به رویاها می روی مرا نیز رویای خودت بدان... نگذار که...
-
این شعار نیست!
یکشنبه 15 مرداد 1385 18:31
این شعار نیست! این شعار نیست ، ولی ای عشق من باور کن که بدون تو حتی یک لحظه نیز نمیتوانم نفس بکشم و زندگی کنم.... ای عشق من زندگی بدون تو برایم هیچ مفهومی ندارد ، زندگی برایم بی تو دیگر به معنای زنده بودن نیست به معنای مرگ است... این حرفهایم احساسی نیست ، این کلام قلبی من است آری عزیزم بدون تو هرگز! بدون تو ، زندگی...
-
تو اولین و آخرینی...!
پنجشنبه 5 مرداد 1385 20:18
تو اولین و آخرینی..... خسته ام از نوشتن کلام عشق.... خسته ام از عشق نوشتن.... اگر نیز گهگاهی می نویسم به خاطر وجود تو است نازنینم... اگر عشق برایم ذره ای معنا دارد ، و اگر ذره ای از احساس آن در وجودم باقی مانده است به خاطر وجود تو است ای بهترینم.... تو نباشی همان یک ذره عشق نیز در وجودم نخواهد بود! دیگر عشق برایم هیچ...
-
به عشق تو زنده ام...
چهارشنبه 28 تیر 1385 18:55
به عشق تو زنده ا م... عزیزم این قلب کوچکم تنها برای تو می تپد ! این چشمهای بی گناهم برای تو اشک می ریزند و این تن خسته ام به عشق تو زنده است.... به قلب کوچک و گویا شکسته ام عشق بورز که برای تو می تپد..... خون عاشقی را با محبت هایت در رگهای خشکم بریز و به من جانی تازه ببخش ..... مرا نوازش کن ٬ مرا آرام کن ٬ بیا و به من...
-
تو کجا بودی؟
سهشنبه 20 تیر 1385 20:04
تو کجا بودی؟ آن زمان که به آسمان چشم انداخته بودم و از میان اینهمه ستارگان آسمان به دنبال تو بودم که یک لحظه به من چشمک بزنی و مرا بیش از بیش عاشق خودت کنی ، تو کجا بودی؟ آن زمان که دلتنگ تو بودم ، منتظر شنیدن صدای مهربان تو بودم ، تک تک ثانیه ها را میشمردم و در تب و تاب دیدار با تو بودم ، تو کجا بودی؟ آن زمان که دلم...
-
بدان که عاشقم
چهارشنبه 7 تیر 1385 19:14
بدان که عاشقم.... اگر میبینی حال خودم نیستم و در خود شکسته ام بدان که عاشقم.... اگر میبینی ساکتم ، آرامم و بی خیال بدان که عاشقم.... اگر میبینی در گوشه ای نشسته ام ، چشم به آسمان دوخته ام و ستاره ها را می شمارم بدان که عاشقم.... اگر میبینی در کناره پنجره ای نشسته ام و به صدای آواز مرغ عشق گوش میکنم بدان که عاشقم.......
-
تا کی؟؟
شنبه 20 خرداد 1385 19:14
تا کی؟ تا کی عاشق باشم و از عشقم دور ؟ تا کی اسیر تنهایی هایم باشم و از یارم دور .....؟ تا کی باید به خاطر دوری تو اشک بریزم و حسرت آن دستهای گرمت را بکشم...؟ تا کی باید از خدای خویش التماس کنم تا تو را به من برساند ، نزدیک و نزدیک تر کند تا بتوانم تو را در آغوش بگیرم؟... تا کی باید صدای غم انگیز آواز مرغ عشق را بشنوم...
-
عاشقانه ها
پنجشنبه 4 خرداد 1385 17:59
از عشق مردن.... اگر می بینی که زنده ام ، نفس می کشم ، تنها به خاطر وجود تو است... اگر می بینی شادم ، خندانم ، با وجود اینکه اینهمه غصه در دل دارد ، تنها به امید بودن تو است.... اگر می بینی آرامم ، بی تابم ، سر به زیر ، ساکت و گوشه گیر ، فقط به خاطر عشقی است که از سوی تو در دلم نشسته است.... اگر دیدی گریانم ، خسته ام ،...
-
باور کن.......
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1385 19:21
باور کن که دوستت دارم ای تنها بهانه برای زنده بودنم ، نفس کشیدنم دوستت دارم .... ای امید و آرزوی من ، دنیای من دوستت دارم.... ای تو به زیبایی یک گل سرخ ، به پاکی یک چشمه زلال ، به لطافت باران بهار دوستت دارم.... ای تو فصل بهارم ، همیشه یارم ، همدم این دل پاره پاره ام دوستت دارم.... ای تو آرامش وجودم ، همه بود و نبودم...
-
منتظرم
شنبه 16 اردیبهشت 1385 18:35
منتظرم انتظار آمدنت ، انتظار آخر من است .... بعد از ماه ها انتظار ، دوباره تو را خواهم دید و حال و هوای پر از غم دلم دگرگون خواهد شد.... آن لحظه بیشتر احساس میکنم که یک عاشقم و احساس میکنم که تو یک سر پناه برای من می باشی... منتظرم که بیایی و دستان سرد مرا بگیری و آرزوهای رنگینت را برای من بگویی ... بگویی که دلت...
-
دوستش دارم
یکشنبه 27 فروردین 1385 15:58
به او بگوئید که دوستش دارم! هر چه گفتم و هر چه سوختم و ساختم بیهوده بود... هر چه به او گفتم دوستش دارم انگار یک خواب بود و هر چه با عشق و احساس او سوختم و ساختم پوچ پوچ بود.... دیگر نمیدانم چگونه باید از آنکه دوری بگویی که دوستش داری.. تو بگو ای قلب عاشق من ، چگونه باید این دوست داشتن را ابراز کنی؟ من هستم و یک قلب...
-
باورم نمی شود!
جمعه 18 فروردین 1385 01:54
باورم نمی شود! کاش در کنارم بودی ، کاش میتوانستم تو را در آغوشم بگیرم و نوازش کنم.... باورم نمیشود که از من اینهمه دور هستی و فاصله بین من و تو بیداد میکند.... کاش می توانستم دستانت را بگیرم و با تو به اوج خوشبختی بروم.... کاش میتوانستم بوسه ای بر گونه مهربانت بزنم.... ای کاش ، کاش ، کاش... دلم بدجور هوای تو را کرده...
-
هنوز هم عاشقم
جمعه 4 فروردین 1385 12:58
هنوز هم عاشقم هنوز هم عاشقم ، با اینکه عشق برایم مثل یک کاووس است... هنوز هم عاشقم ، با اینکه عشق برایم یک شکنجه است.... عاشق می مانم چون عهد بسته ام با او که با من هم قسم شده است بمانم و چون ،او که با من هم قسم شده است را خیلی دوست میدارم.... با اینکه عشق یک بازی است ، اما من این بازی را دوست دارم ، چون هم بازی ام تا...
-
سفره هشت سین
دوشنبه 29 اسفند 1384 12:29
تبریک و تسلیت فرا رسیدن عید نوروز و بهار سال ۱۳۸۵ را به همه دوستان عزیز تبریک عرض میکنم و سال خوب و پرباری را برای شما عزیزان آرزومندم. در ضمن فرا رسیدن اربعین حسینی را به همه شما تسلیت عرض میکنم. سفره هشت سین! بهار آمد ، یک بهار دیگر ، با طراوت و تازگی دیگر.... بهار با خود نسیم محبت و عشق را به همراه آورده است.......
-
بدون تو هرگز!
پنجشنبه 18 اسفند 1384 18:24
بدون تو هرگز! این کلام حرف آخر من است : بدون تو هرگز! این عشق تو سرپناه آخر من است ، و این دوست داشتنت ، تنها امید بودن من است... بدون تو حرفی برای گفتن نیست به جز یک کلام : آن هم کلام آخر : خدانگهدار زندگی! بدون تو جایی برای ماندن نیست و هیچ راهی برای زنده بودن نیست.... چشم به راه تو میباشم در این جاده زندگی ، با...
-
آری من همان عاشقم !
چهارشنبه 10 اسفند 1384 01:27
آری من همان عاشقم ! آری من همان عاشقم ، یک عاشق دلسوخته ، یک عاشق تنها .... یک کلام عاشقم ولی یک عمر اسیر ... اسیری در یک قلب سرخ ... آری من همان مجنون قصه هایم و یک عمر به دنبال لیلی چشم به راهم.. لحظه های سخت را پشت سر میگذارم و به عشق لیلایم از هفت آسمان خواهم گذشت ... در جاده ها ، از سختی ها میگذرم تا به مقصدم که...
-
درد کویر
جمعه 5 اسفند 1384 09:09
درد کویر کاش آسمان میدانست درد من چیست ! کاش میدانست نیاز من چیست! کاش میدانست به یک قطره باران نیز قانعم.... کاش آسمان میدانست درد منی که همان کویر خشک و بی جانم چیست! دلم مثل کویر از محبت و عشق خشک و بی جان است ، عاشقم ولی ، یک عاشق تنها! یک عاشق بی کس ! عاشقی که معشوقش در کنارش نیست.... کاش دریا میدانست کویر چیست!...