-
شراب عشقت
شنبه 23 اسفند 1399 20:47
شراب عشقت جرعه ای از شراب عشقت در حال خودم نیستم مست و خرابم چه در حال خودم باشم، چه در مستی، تویی تمام هستی ام اینبار میخواهم بیشتر در توهم نگاهت باشم اینبار را میخواهم بیشتر درگیر با آغوش گرمت باشم نمیگویم به سلامتی تو، میگویم به عشق خودت، که فقط تو در قلبمی میگویم به عشق چشمانت، که فقط مرا میبیند به عشق دستانت که...
-
راز سکوت شب
شنبه 23 اسفند 1399 20:45
راز سکوت شب راز سکوت این شب را تنها تو میدانی دقایق پر از دلتنگی خواب به چشمانم نمی آید، هر لحظه بی تابی نمی توان عادت نوازشهایت را ترک کرد مگر میشود بدون بوسه هایت راه تاریک شب را طی کرد چگونه بگذرانم، با صدای جغد تنها شبم را چگونه به خواب روم، وقتی نیستی تا در آغوش بگیری این وجود خسته ام را.... برای تو لالایی...
-
در کنارم نیست
شنبه 23 اسفند 1399 20:43
در کنارم نیست نویسنده: مهدی لقمانی یه وقتایی باید بگذریم از همه چیز من اگه از تو بگذرم، از دلم نمیتونم بگذرم تویی که همه چیزمی، فکر و خیالم، دار و ندارم آره سخته نداشتنت، اما عذابه نبودنت تو فقط باش، من خودم کنار میام با دلم آره دیگه، نه میتونم دستاتو بگیرم، نه میتونم بغلت کنم فقط تو رو یاد میکنم، اونم لحظه به لحظه...
-
عشق یعنی
شنبه 23 اسفند 1399 20:42
عشق یعنی.... نویسنده: مهدی لقمانی عشق یعنی وقتی میای کنارم، عطر تنت مستم میکنه، اینکه بودنت در کنارم هیچوقت خستم نمیکنه عشق یعنی همیشه وجودتو حس میکنم، بودنت رو لمس میکنم، و هیچوقت ترکت نمیکنم عشق یعنی، وقتی نفس میکشم فقط به شوق داشتن تو هست، فقط برای اینکه دوباره میبینمت، در آغوشت میگیرم و یه نفس دوباره میکشم عشق...
-
پرواز کن
شنبه 23 اسفند 1399 20:40
پرواز کن نویسنده: مهدی لقمانی همیشه بهار نیست گاهی هم خزان می آید اگر عاشق زندگی باشی خزان هم بهاریست پرواز کن، این قفس جای تو نیست بگذر از این ویرانه، اینجا در حد تو نیست. آسمان تو را میخواند رها شو از این بند و زنجیر، همراه با طوفان برقص، از صدایش نترس ، با وجود اینکه سرماست اما نلرز..... گاهی حتی باید به دلت هم پشت...
-
حسرت عشق
شنبه 23 اسفند 1399 20:38
حسرت عشق نویسنده_مهدی_لقمانی چرا همیشه اون چیزی که میخوایم نمیشه چرا پلهای پشت سرمون خراب میشه تو دستامو رها نکن، ما قراره از همه چی بگذریم از اون پلها، از بعضی آدما، از سرنوشت یا حتی از زندگی اگر از زندگی بگذریم که میمیریم هر دومون... اون موقع عشقمون چی میشه؟ دستات، نگاهت، بودنت..... بیا هیچوقت همدیگرو تنها نذاریم از...
-
مست عشقت
جمعه 26 دی 1399 14:01
بی هوا دستت را میگیرم، بی اختیار تو را در آغوش میگیرم بی صدا، صدایت میکنم ، بی دلیل نگاه به چشمانت میکنم و عشق تکرار با تو بودن است، به تو به اوج آرامش رسیدن است بی آنکه بدانی، با تمام. وجود حست میکنم، بی آنکه بفهمی از شوق داشتنت چشمهایم را از اشک تر میکنم، تو را باور میکنم برای داشتنت هر کاری میکنم.... بی پناه نیستم،...
-
قصه رفتنت
شنبه 20 دی 1399 21:50
من که گفتم برای همیشه میرم ، همون چیزی که خودت میخوای تو دیگه کاری نداشته باش، حالا یا فراموشت میکنم ، یا ..... بیخیال ، بالاخره باید یه روز همه چی تموم میشد یه روز باید دستامو رها میکردی، توی چشمام نگاه میکردی و میگفتی : من رفتم... میدونستم اینروزا رو میبینم و تو رو دیگه نمیبینم میدونستم چشمام اونقدر پر از اشکمیشه...
-
تو جان من باش
شنبه 20 دی 1399 21:48
تو جان باش، همراه من باش ، دلم هیچگاه نمیگیرد تو آغاز م باش ، اگر غرق دیروزم، فردای من باش ، دلم هرگز نمیمیرد گاهی که از تمام دنیا دلممیگیرد ، تو بیا و آهنگ آرام من باش... تو را دارم ، همیشه میخواهمت ، ای ناتمام من ، تو بیا و تمام وجودم باش.. بگیر دستم را ، زیر و رو کن همه وجودم را ، یکبار دیگر ناجی دلم باش.... در...
-
فقط نگاهم کن
پنجشنبه 13 آذر 1399 13:50
فقط کافیست نگاهم کنی ، که تا بی نهایت عشق بروم کافیست صدایمکنی ، تا آرامبگیرم وعاشقانه جواب بدهم ،جانم؟ کافیست که دستانم را بگیری ، تا احساس کنم ، گرمای وجودت را در میان قلبم یک لحظه در کنارم باشی ، انگار عمریست در آرامشم کنارم بمان که دلگیرم ، خسته ام ، تو فقط نگاهم کن خودت میفهمی که در دلمچه میگذرد، میفهمی که در...
-
دلم تنگشده
چهارشنبه 28 آبان 1399 10:05
دلم تنگ شده برای در آغوش گرفتنت، برای بوسیدنت انگار این دنیا بی تو ، یعنی بی نفس ، دلم تنگه برای عطرتنت انگار واقعا نمیشه بی تو زندگی کرد، تشنه ام برای نوازشکردنت دوست دارم از نزدیک دوباره به چشمات خیره بشم، تو خودت میدونی هر چی نگاهت میکنم سیر نمیشم این روزها هم میگذره ، با وجود همه دلتنگی هاش ، بی قراری هاش ،...
-
ترک عادت
چهارشنبه 21 آبان 1399 21:06
وقتی مرا میدید ، فقط نگاهم میکرد، چیزی نمیگفت و حتی صدایم نمیکرد تو آمده بودی برای جبران تمام گذشته هایم تو آمده بودی برای همان تفاوتی که با دیگران داشتی تنها فرقت با بقیه نگاهت بود، من از دلت خبر نداشتم میگویند از چشمان یک نفر میشود عشق راخواند، من فقط از آشوب درونم با خبر بودم از چشمهایی که دیگر حتی یک قطره اشک هم...
-
توهم عشق
جمعه 16 آبان 1399 13:44
خواب باران را دیدم ، بیدار شدم و دیدم در کویرم خواب جوانی را دیدم و افسوس که دیگر خیلی پیرم خواب دیدم که تنها در گوشه ای هستم ، اما حالا یک اسیرم حس کردم که در آغوشت غرق در عشق هستم به خودم آمدم و دیدم ، جام شراب در کنارم هست و من هم ،مست مست هستم لحظه ای دیدم از دور دستها به سویم می آیی چقدرگفتم عکست را هم با خود...
-
بی تو هرگز
پنجشنبه 8 آبان 1399 21:54
با تو این شبتاریکپرستاره میشود، وقتی تو تنها پناهم باشی، آغوشم غرق در وجودت میشود با تو واژه عشق پرمعنا میشود، وقتی که آغازش چشمان تو است، پایانش به شیرینی طعم بوسه هایت میشود با تو ، محال است از تو بگذرم ، بی تو .... هرگز هرگز! تو تجربه ای در زندگی ام هستی که هر لحظه تکرار میشوی تو برایم هیچگاه تمام نمیشوی... تجربه...
-
به احترام دلم شکستم
سهشنبه 22 مهر 1399 19:01
به احترام دلم ، فراموشت کردم، گرچه سخت گذشت در تاریکی ها، در شلوغی بهانه های دلم ، آخرش به سکوتی رسیدم که به جا بود کسی نیامد بگوید ، درد تو چیست فقط در درون فریاد کشیدم و سوختم و خاموش شدم شاید توانستم با ندیدنت ، نبوسیدنت، کنار بیایم اما مگر میشود عطر وجودت را فراموش کرد عطری که به من آرامش میداد،عشق میداد ، و مرا...
-
خلوت چشمانت
پنجشنبه 10 مهر 1399 21:22
همه چیز از نگاه زیبایت شروع شد که بی صدا ، عاشقانه مرا میدید و من با نگاهت تا عشق، تا بی نهایت پرواز کردم خلوتی میخواهم ، که در آن من باشم و چشمانت تا فقط نگاهت کنم و هر بار به یاد بیاورم لحظه پروازم را... یک لحظه لرزید دلم ، و آن لبریز شد از عشقت تا که همیشه مال من باشی، همیشه حالم خوب باشد و تو تنها تک ستاره ام باشی...
-
به تو نیاز دارم
دوشنبه 31 شهریور 1399 21:59
لا به لای لحظه های دلگیرم ، وقتی می آیی روشن میکنی تاریکی هایم را... بعضی وقتها ، مثل همین لحظه ، به تو بیش از همیشه نیاز دارم شاید وقتی هستی حس میکنمیکی هست که در پناهشم، یکی هست که درکم میکند، و میدانم اینک که بی حوصله ام, ترکم نمیکند بعضی وقتها ، مثل این لحظه ، که نمیدانم یکدفعه دلتنگی از کجا آمد، این غم سنگین...
-
توخبرنداری
یکشنبه 23 شهریور 1399 19:12
دلی پر از حرفهای نگفته، تو از هیچکدام خبر نداری از آن دلتنگی و دلهره ، از سکوتش در شبها ، از فریادش در درون از شکستن و آه کشیدنش .... مثل برگ های پاییزی آرام بر زمین می افتم و تا بر رویم پا نگذارند بیصدا میمانم، تا که بپوسم ، یا در دام باد بیفتم... مثل پنجره ای که باز است و هنوز بی هوا ..... مثل غروبی که لبخندش...
-
عشق
دوشنبه 17 شهریور 1399 16:49
عاشقانه می آیی ، صادقانه میدانی که دوستت دارم
-
دلتنگ بارانم
جمعه 31 مرداد 1399 12:20
دلتنگ بارانم ، دلتنگ صدای قطره هایش ، هر زمان هم دلم میگرفت ، در پناهش کاش میگذشت این روزهای تکراری می آمد دوباره خزان و باران و آن شبهای طولانی همچنان میسوزند برگهای خسته در تن درختان ، میجوشد چشمه در مقابل چشمان خورشید نامهربان از این روزهای پر تکرار خسته ام، باران اسیر است و میداند که من هم تشنه ام باران بیا ، که...
-
قانون عشق تو
پنجشنبه 16 مرداد 1399 20:00
تشنه ام ، مقصدم تویی ، بیراهه نمیروم آنگاه که مهتاب شبهای منی ، به خواب نمیروم دلتنگم ، تنها نمیروم ، وقتی میدانم می آیی ، دیگر به کنج اتاق نمیروم کارم به جایی رسیده که بی تو هم به رویاها میروم خیالت راحت ، من بی خیال تو به رویاها نمیروم در این مرحله از سختیهای زندگی ام ، در این خستگی زندگی ، من بدون آرامش با عشقت به...
-
شرم باد
پنجشنبه 9 مرداد 1399 19:13
دلخوش چه باشم وقتی راهی میروم که نمیدانم رو به کجاست منتظر چه کسی بمانم وقتی میدانم کسی به فریاد نمیرسد به سوی خدا رفتم و گفت جرمت بت پرستیست چون از بعضی ها برای خودم بتی ساخته بودم من ویرانه ام را نه بر روی خاک ، بر روی هوا ساخته بودم در سرزمینی که همه در خوابند، همه خوش خیال، من در خیال آنهایی هستم که نشسته اند بی...
-
نقطه عشق
پنجشنبه 26 تیر 1399 21:16
در صدایت آرامش ، پس برایم لالایی بخوان در چشمانت عشق ، پس نگاهم کن در آغوشت حس خوب زندگی، بگذار همیشه درگیر آغوشت باشم آنگونه که دلممیخواهد ، میخواهمت و آنگونه که دوست داری، دوستت دارم عطر تنت دیوانه کردهمرا ، بیا درهمین سکوت عاشقانه بمانیم ، میخواهم فقط بشنوم صدای نفسهایت را.... همیشه قرارمان یا آغوش تو است ، یا...
-
اسیر تنهایی
چهارشنبه 18 تیر 1399 19:45
گاهی از دست همه دلگیری ، هرجا باشی یک جا نشسته ای وگوشه گیری همصدایی با سکوت ، قصه اینجا تمام شد که یکی بود ، یکی برای همیشه رفته بود من به عشق دیدن آسمان رفتم ورفتم ، اما سقوط کردم تا رسیدمبه دشت گلهاخزان آمد ، تا رسیدم به مهتاب ، سحرآمد.. من بعد از تو، به جایی رسیده ام که تنهایی هم دیگر نگاهم نمیکند با...
-
جایگاهت ابدیست
پنجشنبه 5 تیر 1399 22:13
وقتی دلممیگرفت ، مرا در آغوشمیگرفتی و آرامممیکردی لبخند میزدی واشکرا از چشمانم پاک میکردی... هروقت نبودی ، انتظار و دلتنگی ات همچنان با من بود گفتی قرارمان ، در زیر باران ، آمدمودیدم هوا آفتابیست ، جایت در آنجا خالیست ، برگشتم ودیدم در گوشه ای از آسمان ابریست، که باراندارد ، تو می آیی ومیدانستم درد دلم،...
-
بازی تمومه دیگه
پنجشنبه 29 خرداد 1399 19:17
اشتباه نکن ، تو از دلم خبر نداری ،گاهی هم باید بی خیال شد گاهی هم باید از بهانه های یک دل بی تفاوت گذشت نه اینکه از تو گذشتم ، من از همه چیزگذشتم نه اینکه فقط بیخیال توشدم ، من دقیقا مثل خودت شدم من ساختم با نبودنت ، اما هنوز باور نکردم رفتنت را من زندگی را نباختم ، تو بازی عشق را باختی تو فقط آن آشیانه ای را که...
-
جواب عشق
چهارشنبه 21 خرداد 1399 20:34
گفت: بیا بدون هم نتونیم زندگی کنیم خب؟ سکوت کردم ، فقط خندیدم او فکر کرد من بی تفاوت ازش گذشتم نمیدونست که ساعتها به فکر نشستم حالا میخام بگم من که نمیتونم بی نفس زندگی کنم تو آن حال خوب منی ... تو هیچ میدونی که من حتی بدون عطر موهات هم زندگی برام بی معنیه.... من که بی همسفر ،راه زندگیمو گم میکنم ، تو هماننوری که...
-
دنیای عاشقانه ام
چهارشنبه 14 خرداد 1399 19:11
تو خودت شدی دلیل دوست داشتن، پس بی دلیل نیست که عاشقت هستم وقتی میگویی دوستم داری ، هر جا باشم دل به دریا میزنم وقتی تو هستی قایق نجاتم میخواهمت ، اینبار بی دلیل ، همانطور که بی دلیل تو را در آغوشم میگیرم به تو دچار شده ام ، دوای من فقط بوسه ای از لبان تو است چاره ی دردم ، لحظه ای بوییدن عطر تن تو است من کویری تشنه...
-
قول میدهم
پنجشنبه 8 خرداد 1399 19:16
و گاه این نفس زدنها بیهوده است وقتی نگاهت به سوی دریاست ، در این کویر منتظرت ماندن بی فایده است وقتی دلت با من نیست، چه فرق دارد که من چه حالی باشم بد بودم و توبه کردم ، تو خوب بودی و رفتی ای دل خوش خیال دقیقا بگو منتظر چه کسی نشستی؟ بهار آمد تا شاخه خشکیده دوباره سبز شود اما تو آن گلدان را شکستی باران بارید و تمام...
-
بی تو هیچم
شنبه 3 خرداد 1399 19:34
دستم را که میگیری ، نبض عشق بیشتر میزند با یک بوسه از سوی تو ، عشق را میبینم که چه مهربان لبخند میزند نگاهم که میکنی ، فقط چشمانت را میبینم که غمها را از من دور میکند و به آغوشت که می آیم ، چیزی نمیخواهم ، فقط میخواهم همیشه در آنجا باشم میخواهم همانجا بمیرم ،تا آرام باشم و بدانم در آغوش تو مرده ام آغاز عشق یک نگاه...