ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
بیخیال عشق ...
نویسنده و گوینده: مهدی لقمانی
نه دیگه من نیستم ، زندگیم خیلی با ارزش تر از این حرفاست
میخوام مثل همه بخندم ، شاد باشم ،آروم باشم
اینجوری که با توام ، فقط دارم عذاب میکشم ، پشت سر هم سیگار میکشم
آخه مگه من مریضم ، میخوام لذت ببرم از بارونی که میباره ، از اون لحظه هایی که ماه هنوز پشت ابرا بیداره
میخوام با خیال راحت بخوابم ، به شوق یه فردای دلنشین بیدار شم ، نه اینکه با چشمی خیس بخوابم و از ترس نبودنت بیدار شم !!!
آخه این چه زندگی شد ؟ همش حسرت و دلتنگی ، همش بی تابی و بی قراری ، بیخیال بابا ... عشق کجا بود ؟؟؟
بیا از این توهم بیایم بیرون ، خودمون باشیم و اونایی که دوسمون دارن ، اونایی که به شوق دیدنشون با آرامش میخوابیم نه با حسرت .....
تو بی نظیری
نویسنده و گوینده : مهدی لقمانی
عشق را در نگاهت جستجو میکنم ، معنای آرامش را در آغوشت میفهمم
به خودم آمدم و دیدم در نگاهت گم شده ام و در آغوشت غرق
ای جان من ، تو مرا در به در خودت کردی ، تو بگو ، خودت بگو با دلم چه کردی ...
که شب را هم در پی توام و خواب ندارم و بی تاب فردایم
سهم من شدی و داشتم تو را میشناختم که دیدم بالاتر از دنیای من شدی
کافیست لحظه ای در نگاهم به تو مکث کنم ، کافیست لحظه ای دستانت را لمس کنم یا یک بار نامت را صدا کنم ، آنگاه حالم را میبینی و میگویی من با تو دیوانه چکار کنم ؟
تازه آغاز راه من و توست، همه را به خاطرت کنار زده ام ، شک نکن بی نظیری که دلم را به نامت زده ام ...
یه جمله رو از قلم انداختم ، چون توی دلم گیر کرده و هیچوقتم بیرون نمیاد ، حدس میزنم این باشه : خیلی دوستت دارم
بماند به یادگار
نویسنده : مهدی لقمانی
رفیق نیمه راه نیستم ، من در پی توام و بدون تو هیچ نیستم
صدایم را بشنو آنگاه که نام را میخوانم ،می لرزد!!
تنها آن درخت پیر که در طوفان پاییز اسیر است درد مرا میفهمد
گاهی میخواهم فریاد بزنم و بغضی در گلویم است که مثل تارهای عنکبوت تمام وجودم را فرا گرفته ...
دلم فریاد میخواهد ، دلم جایی را میخواهد که تنها باشم و در تنهایی ام فقط یاد تو محصور کند تمام ثانیه هایمرا
منی که اینگونه عمرم همچنان بی هدف میگذرد
تویی که نمیدانم ، چه میخواهی ، چه میدانی ، چه میفهمی از قصه بی تکرار با هم بودنمان
از این آمدنها ورفتن ها زیاد خوانده ام
و حفظ شده ام تک تک کلماتی که دل را میشکند ، حفظ شده ام تمام آن روزهایی که چشم انتظار می نشستم ، حتی ساعت هایش را
تو ، یک اتفاقی ، گاه شیرین و گاه تلخ ، و امروز من غرق در رویاهای توام و از وجودت بی خبرم ...
بماند به یادگار این حال پریشانم ، بماند تا بدانی و بدانم در دلم چه میگذرد و چه گذشت ....
بدانم ، فقط من بدانم و دلم، که چقدر.... دوستت دارم
شاید حتی دیگر نبینمت ،اما من عاشقم و به همین خیال همچنان ورق میزنم صفحات زندگی را ، شاید روزی دوباره به صفحه ای برسم که تو درونش هستی و من میخوانمت
میخوانمت ای تمام وجودم ، من بدون تو خالی ام و داستانی بی مفهومم
به همین خیالم و تو هم در همان حالی که هستی خوش باش
تو خوش باش ، من دلم آرام است ، تو باش ، دلم همچنان پیشت گرفتار است ، شاید روزی ورق برگردد ، در این صفحه از داستان چیزی جز انتظار و تنهایی هایمرا نمیبینم ......
هنوزم داری میری ...
نویسنده و گوینده: مهدی لقمانی
چقدر زود رفتی ، هنوز چشمام به دره ، بعضی وقتا همینجور که دلم توی حال خودشه از من و تو و این دنیا میخنده
عجب صبری داره دلم ،
چقدر زود عشقمون تموم شد، یعنی دیگه بعد تو همه عمرم حروم شد؟
محاله که تو نباشی ،
میخواستم بسازم دوباره روزای قشنگمو ، دوباره یادت اومد توی خاطرم و ویرانه شد هر چی ساخته بودم
هی فراموشت میکنم ، باز دوباره خاطرات با تو بودن ، حالمو خراب میکنه
هی میخوام بگم تو رو نمیشناختم ، میرم کنار پنجره و تو هنوز داری واسم دست تکون میدی و میری .... هنوزم داری میری.....
اونقدر دوستش دارم ....
نویسنده و گوینده : مهدی لقمانی
اونقدر دوستش دارم از خواب که بیدار میشم فکر میکنم دیگه پیشم نیست
اونقدر دوستش دارم که هیچکس باور نمیکنه ، میگن باز دیوونه شدی
آخه من تا حالا اینجوری نشده بودم ، شایدم راست میگن، عقلمو از دست دادم
ولی بیخیال ، بذار هر چی میخوان بگن ، مگه میتونم به قلبم پشت کنم
مگه میتونم تو رو از یاد ببرم ، من که نمیتونم بی تو نقش عشق رو به این زیبایی در خیالم به تصویر بکشم
تا میتونی منو درگیر خودت کن ، منی که میبینی فقط با تو جان در بدن دارم
منی که میبینی فقط با تو حوصله زندگی رو دارم
منی که میبینی ، بی تو دیگه نمیبینی ....