عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه
عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه

حبس در آغوشت

مرا حبس کن در وجودت ای همنفس 

هر جا باشم، مال توام ، در مستی ، خراب توام

در تنهایی ، به فکر توام ، در این قفس ، اسیر توام

لحظه های عاشقی ام را مدیون توام

در عمیق ترین نقطه قلبم هستی ، بمانی برایم که در جایگاه خودت هستی

نمیدانستم عشق چگونه است و نهایتش کجاست ، تا که تو آمدی و من به بی نهایت عشق رسیده ام... 

به یاد نمی آورم بر دلم چه گذشت ، تنها چیزی که یادم می آید چشمانت است که مرا اینگونه درگیر تو کرد ....

دلم زمزمه های دوست داشتنت میخواهد ، که نمیگویی ، فقط نشانم میدهی آنگاه که آغوشم را زیر و رو میکنی .....

امیدی دوباره


دلمو گذاشتم به حال خودش باشه

از من و همه اونایی که آرامشو ازش میگیرن دور باشه

گذاشتم به حال خودش ، که نه دلتنگ کسی بشه ، نه بهونه ی کسیو بگیره ، نه بشکنه ، نه منتظر کسی بشینه

کسی نمیتونه سر به سر دلم بذاره ، نمیتونه این لحظه های خوبی که داره رو ازش بگیره

خزان تو راهه ، اما ساقه دلم ، انگار که تازه جوونه زده ، در میون یه عالمه خاکستر که روش ریخته 

وقتیکه  که زندگی زیر و رو میشه،  توی اعماقش یه امید دوباره هس..

همیشه نباید منتظر بهار موند ،  همین امروز هم میشه دوباره شروع کرد ، روی بعضی آدمها رو خط کشید و دل رو به حال خودش رها کرد....

آشنای قدیمی

آشنای قدیمی


نویسنده و گوینده: #مهدی_لقمانی 


از ادامه روزهای باهم بودن یک غم ماند و  دل تنها و حسرتی که تمامی ندارد،یک من و یک تویی که هر لحظه باهم و بدون همیم

یک من و یک دنیا و تویی که نیستی ، تویی  که فقط یادت مانده و تمام آن دقایق پر از دلتنگی و انتظار....

میگویند این نیز میگذرد ، اما نمیگذرد برایم لحظه های بی تو بودن ، نمیگذرد روزهایی که من همچنان چشم انتظارت نشسته ام.

همه چیز تمام شدنیست ، جز تویی که در دلم ریشه کرده ای ، تویی که تمام دلم را با شاخه های عشقت درگیر کرده ای 

ای آشنای قدیمی ، امروز شاید برایت غریبه باشم ، اما من گاهی عاشق غریبه ای میشوم که روزی بخاطرش با همه غریبه شدم...

بخاطرش در برابر همه چیز سکوت کردم و اسیری فریادی بی صدا شدم

تا ابد میخوامت

تا ابد میخوامت


نویسنده و گوینده: مهدی لقمانی


چه صدای دلنشینی داری ، صدام کن

چه عاشقت شده باشم ، چه وابسته، من این حسو تا ابد میخوام

نمیدونم چی شد که دلم زد سیم آخر و گفت فقط تو رو میخواد

حالا دیگه دلم ادای عاشقا رو در میاره، هم دلتنگ میشه ، هم بی قرار ، هم بهونه میگیره ، گاهی هم یک حس دیوانه وار

اینبار میدونم کجای کارم ، یه جایی ام که نه راه پس دارم ، نه راه پیش 

جایی ام که فقط باید تو باشی ، که حستو لمس کنم ،  بیای توی خیالمو ، کلا یه آدم خیالاتی بشم

قدم میزنم و عاشقی میکنم، هر کاری میکنم ، همون لحظه به توفکر میکنم، همیشه در مقابل چشمام هستی ، اگه پیشم باشی که حس میکنم اون لحظه تو خود عشق هستی....

اینبار وقتی دیدمت ، محکمتر بغلت میکنم میخوام وجود سردمو مثل همیشه گرم کنی ، مثل همیشه بهم این حسو بدی که من همیشه یکی دارم که بهش دل بستم و تکیه کردم، کسی که هیچوقت پشتمو خالی نمیکنه ....


دلم ازت گرفته

دلم ازت گرفته


نویسنده و گوینده: مهدی لقمانی


با اینکه دوستت دارم، اما دلم ازت گرفته

بیا ببین چشمامو ، که قطره های اشک روش نشسته

نه آرومم میکنی ، نه با قلبمم کنار میای

نه میگی دوستت دارم ، نه فکری به حالم میکنی

اینجور میشه که توی لحظه های دلتنگیم با غم سر میکنم ، نه با صدای مهربونت

این حسرته که توی دلم نشسته 

هر چی خودمو به بی خیالی میزنم ، نمیشه

نمیتونم ازت بگذرم، نمیتونم به هوای اینکه نیستی ، توی ساحل بیقراریها بشینم

اون روزی که اومدی و با تموم وجودت منو بغل کردی،گذشت

چه زود رفت اون حس زیبای عاشقانه

چه زود عشقمون شد ، یه قصه عاشقانه

چه زود دل کندی از همه چی، حالا اونقدر از اون روز گذشته

که دیگه حتی رنگ چشمامم یادت نیست!