ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
عاشقانه با من باش
در این زمانه ای که رسم عاشقی دلشکستن است ، در این دیاری که بی وفایی سهم
یک عاشق است ، در این هیاهو و التهاب مرا عاشق خودت بدان!
در مرام ما دل شکستن و بی وفایی نیست ، ما خود یک دلشکسته ایم و بیشتر از آنچه
که تصور میکنی بی وفایی دیده ایم!
در این لحظه رویایی ، عاشقانه می گویم که دوستت دارم تا بی بهانه با من بمانی!
در این سکوت عاشقانه تنها نگاه به چشمانت میکنم تا درون چشمانم قطره های اشک
را ببینی و بفهمی که من یک دلشکسته ام!
بیا و دستانت را به من بده ، خیلی خسته ام ، با محبتت این خستگی را از وجودم رها
کن !
در کنارم قدم بزن ، و رویاهایم را با عشق دوباره زنده کن!
در این لحظه عاشقانه ، صادقانه می گویم که تا آخرین نفس ، همنفس تو هستم، مرا
باور کن ، به من دلخوشی نده ، از ته دل بگو آنچه در آن دل مهربانت میگذرد!
اگر میخواهی روزی قلبم را بشکنی، اگر میخواهی با ما بی وفایی کنی ، برو که دیگر
حوصله به غم نشستن نداریم!
در این زندگی قلبم بازیچه ای بیش نبوده ، و به جز بی وفایی و خیانت چیزی را ندیده!
تو بیا و از ته دل با ما یار باش ، با صداقت و یکرنگی گرفتار ما باش !
می مانم با تو برای همیشه ، می گویم از ته دل دوستت دارم تا ابد و برای همیشه ،
افتخار میکنم به تو و آن عشق پاکت و با صداقت از تو و آن عشق مقدست می نویسم!
در این زمانه ای که رسم عاشقی جدایی و نفرت است ، در این دنیایی که کسی قدر یک
قلب عاشق را نمی داند ، تو بیا و قدرم را بدان و اینک که مرا در آن قلب مهربانت اسیر
کردی به آن محبت برسان که تشنه یک ذره محبتم!
در این کویر خشک قلبم تو تنها گلی هستی که روییده ای مثل باران می شوم و بر روی
تو می بارم تا برای همیشه برایم بمانی!
در این لحظه عاشقانه ، صادقانه میگویم که دوستت دارم بیشتر از آنچه که تصور میکنی
عزیزم ، حالا تو نیز این لحظه عاشقانه را با گفتن این کلمه رویایی کن
سلام
شاید اگر به عشق برسی دیگر رسم عشق دل شکستن نیست...
عشق فراموش کردن نیست بلکه بخشیدن است عشق گوش کردن نیست بلکه درک کردن است عشق دیدن نیست بلکه احساس کردن است عشق جا زدن و کنار کشیدن نیست بلکه صبر کردن و ادامه دادن است .
ممنون مهدی عزیز...من از خوانندگان همیشگی وبلاگت هستم...خوشحال میشم اگه باهم تبادل لینک داشته باشیم.
گرمی دست هایت چیست که دستهایم آنها را میطلبد ؟ در آینه چشمهایم بنگر چه میبینی؟ آیا میبینی که تو را میبیند؟ صدای طپش قلبم را میشنوی که فریاد میزند دوستت دارم؟ دوست ندارم که بگویم دوستت دارم. دوست دارم که بدانی دوستت دارم!
اینا از نظر من دری بریه همین
ببین نمیدونم ولی به نظرم تو این دوره زمونه عشضقو هوس عشقو سرگرمی همه اینا قاطی میشه
و یه چیز دیگه اینکه
خیلی موضوعاته قشنگتر و هممتر م هست که ادم بخواد بهش بپردازه
اوکی
خسته نشدی واقعا
بالاخره هر کسی یک نظری داره
منم با نظر شما موافقم!
که عشق شده هوس و سرگرمی!
به هر حال اگر برای شما خوندن مطالب
عاشقانه من هم (دری بریه) بهتره که
شما بیشتر از این نخونید!
ممنونم
سلام مهدی جان محشر بود مثل همیشه آفرین به تو امیدوارم همیشه موفق باشی
زندگی مانند رانندگی در دشت زیباست ....حتی اگر کور باشی ,خوش آهنگ است حتی اگر کر باشی....مسحور کننده است حتی اگر فلج باشی ....اما بی ارزش است اگر عاشق نباشی!سعی کن از لحظاتش بهترین استفاده را بکنی چون در انتهای این جاده تابلویی نصب شده با عبارت دور زدن ممنوع!
سلام
خوبی؟
خیلی عالی بود
خیلی
برای آرزوی موفقیت میکنم
ممنونم که خبرم میکنی
باز هم این کارا بکن
یا حق
می آیی به اولین سطر ترانه سفر کنیم؟
به هی خنده های همان شهریور ِ دور!
به آسمان ِ پرستاره ی تابستان و تشنگی!
به بلوغ بادبادک و بی تابی تکرارّ
به پنجشنبه های پاک ِ کوچه گردی...
کوچه نشین و کتاب ساز!
همیشه مرا به این نام می خواندی!
می گفتی شبیه پروانه ای هستم،
که پیله ی پاره ی کودکی ِ خود را رها نمی کند!
آنروزها، آسمان ِبوسه آبی بود!
آب هم در کاسه ’ سفال صداقتمان،
طعم دیگری داشت!
تو غزلهای قدیمی مرا بیشتر می پسندیدی!
ردیف ِ تمام غزلها،
نام کوچک ِ دختری از تبار گلها بود!
تو بانوی تمام غزلها بودی
و من تنها شاعر ِ شادِ این حوالی ِ اندوه!
همیشه می گفتم،
کسی که برای اولین بار گفت:
«سنگ مُفت و گنجشک مفت»
حتماَ جیک جیک ِ هیچ گنجشک کوچکی را نشنیده بود!
حالا،
سنگ ِ تمام ترانه های من مُفت و
گنجشک ِ شاد و شکار ناشدنی ِ چشمهای تو,
آنسوی هزار فاصله سنگ انداز و دست و قلم!
به نقطه ای نامعلوم که خیره می شوی،
تمام ش ستاره های آسمان
بر سرم شهاب می شوند!
بیا لحظه ای به طعم ِ شیر ِ مادرانمان بیندیشیم!
به سر براهی ِ سایه های همسایه!
به کوچ ِ کبوتر،
به فشفشه های خاموش،
به ونگ ونگ ِ نخست و بنگ بنگ ِ آخرین...
هر دو سوی ِ چوب ِ زندگی خیس ِ گریه است!
فرقی میان زادن ِ نوزاد و پاره کردن ِ پیله و رسیدن سیبها نیست!
کسی صدای پروان ها را نمی شنود،
وقتی با سوزن ِ ته گرد
به صلیبشان می کشند!
کسی گریه درخت را
به وقت ِ چیدن ِ سیبهایش نمی بیند!
ولی یک روز،
یک روز ِ خدا
چشمها بیدار و گوشها شنوا می شوند،
هیچ دستی برای شکار پروانه ها تور نمی بافد،
سیبهای رسیده از درخت می افتند
و تو دیگر،
به آن نقطه تار ِ نامعلوم،
خیره نمی شوی!
شکایت نمی کنم، اما
آیا واقعاً نشد که در گذر ِ همین همیشه ی بی شکیب،
دمی دلواپس ِ تنهایی ِ دستهای من شوی؟
نه به اندازه تکرار ِ دیدار و همصدایی ِ نفسهامان!
به اندازه زنگی...
واقعاً نشد؟
واقعاً انعکاس ِ سکوت،
تنها حاصل ِ فریاد ِ آن همه ترانه
رو به دیوار ِ خانه ی شما بود؟
نگو که نامه های نمناک ِ من به دستت نرسید!
نگو که باغجه ی شما،
از آوار ِ آن همه باران
قطعه ای هم به نصیب نبرد!
نگو که ناغافل از فضای فکرهایت فرار کردم!
من که هنوز همینجا ایستاده ام!
کنار همین پارک ِ بی پروانه
کنار همین شمشادها، شعرها، شِکوه ها...
هنوز هم فاصله ی ما
همان هفت شماره ی پیشین است!
دیگر نگو که در گذر ش گریه ها گُمش کردی!
نگو که نشانی کوچه ی ما را از یاد بردی!
نگو که نمره ِ پلاک ِ غبار گرفته ی ما،
در خاطرت نماند!
آیا خلاصه ی تمام این فراموشی های ناگفته،
حرفی شبیه « دوستت نمی دارم» تو
در همان گفتگوی دور ِ گلایه و گریه نیست؟
رهایم کردی و رهایت نکردم!
گفتم حرف ِ دل یکی ستّ
هفتصدمین پادشاه راهم اگر به خواب ببینی،
کنار ِ کوچه ی بغض و بیداری
منتظرت خواهم ماند!
چشمهایم را بر پوزخند ِ این آن بستم
و چهره ی تو را دیدم!
گوشهایم را بر زخم زبان این آن بستم
و صدای تو را شنیدم!
دلم روشن بود که یک روز،
از زوایای گریه هایم ظهور می کنی!
حالا هام،
از دیدن ِ این دو سه موی سفید آینه تعجب نمی کنم!
قفط کمی نگران می شوم!
می ترسم روزی در آینه،
تنها دو سه موی سیاه منتظرم باشند
و تو از غربت ِ بغض و بوسه برنگشته باشی!
تنها از همین می ترسم!
نمی دانم چرا همه می خواهند،
طناب ِ امیدم را
از بام آمدنت ببرند!
می گویند،
باید تو می رفتی تا من شاعر شوم!
عقوبتِ تکلم این هشمه ترانه را،
تقدیر می نامند!
حالا مدتی ست که می دانم،
اکثر این چله نشین ها چزند می گویند!
آخر از کجای کجاوه ی کج کوک جهان کم می آید،
اگر تو از راه دور ِ دریا برگردی؟
آنوقت دیگر شاعر بودنم چه اهمیتی دارد؟
همین نگاه نمناک
همین قلب ِ بی قرار
جای هزار غزل عاشقانه را می گیرد !
می رویم بالای بام ِ بوسه می نشینیم
و ترانه به هم تعارف می کنیم!
در باران زیر سایه ی هم پناه می گیریم!
تازه می شود بالای تمام ِ ابرهای بارانی نشست!
آنوقت،
آنقدر ستاره به روسری ِ زردت می چسبانم،
تا ستاره شناسان
کهکشان ِ دیگری را در آسمان کشف کنند!
به چی می خندی؟
یادت هست که همیشه،
از خندیدن ِ دیگران
بر چکامه های پُر «چرا» یم دلگیر می شدم؟
اما تو بخند!
تمام ترانه ها فدای یک تبسمت! خاتون!
حالا برای همه می نویسم که آمدی
و سبزه ی صدایت در گلدان ِ سکوتم سبز شد!
می نویسم که دستهاس سرد ِ مرا،
در زمهریرِ این همه تازیانه گرفتی!
می نویسم که...
بیدار شو دل ِ رؤیا باف!
بیدار شو!
سلام مهدی عزیز
به قول خودت افتخار می کنم به تو و ان عشق پاکت و ان عشق مقدسی که از ان صادقانه می نویسی
دلت هماره عاشق
سلام به همراه همیشگی دفتر عشق
از نظرای قشنگت ممنونم
سلام من برگشتم...
من آپ کردم!
منتظرت هستم...
میای دیگه؟[چشمک]
سلا م ایول مثل اینکه داره همه وبلاک دوستام به روز میشه
خسته نباشی ان شا الله بهتر بشه
بای به امید دیداری دوباره
بابای بازم بیا
سلام زیبا بود
ممنونم از لطف شما
سلام
خوبی؟
مثل همیــشه زیبا و با احساس !
وبلاگت حس خوبی رو منتقل میکنه
امیدوارم همیـــشه شاد باشی و موفق
زیبا نبود ::::::::::::::::::::: محشر بود
سلام داداش مهدی عزیزم
خوبی داداشی؟
بابا ای ولللللللللللللل
واقعا نمیدونم چی بگم
واقعا زیبا مینویسی عزیزم
سلام داداش عزیزم
ممنونم تا این موقع نشستی تا دفتر عشق رو بخونی
مرسی از لطفت
سلام داداش گلم .
خوبی؟
ممنونم خبرم کردی.
مثل همیشه پر ااز احساس پاکه عاشقانه بود.
خیلی زیبا بود.
همیشه شاد و سلامت باشی.
این روزا عادت همه رفتن ودل شکستنه
درد تموم عاشقا پای کسی نشستنه
این روزا مشق بچه ها یه صفحه آشفتگیه
گردای رو آینه ها فقط غم زندگیه
این روزا درد عاشقا فقط غم ندیدنه
مشکل بی ستاره ها یه کم ستاره چیدنه ...
سلام دوست من
خوبی ؟
متنت فوق العاده بود
و امیدوارم بالاخره کسی پیدا بشه و با گفتن کلمه ای تمامی
لحظاتت را رویایی کند .
موفق باشی .
سلام
خیلی قشنگ بود
مرسی که خبرم کردی
عاشقانه صادقانه می گویم که دوستت دارم تو نیز ...
مرسی
شاد باشی
سلام
ممنونم از حضور سر سبز و با طراوتت
مثل همیشه زیبا و دل پذیر بود
عاشقانه و صادقانه می گویم دوستت دارممممممممممممم
همیشه سر سبز خرم باشی
سلام عزیزم قشنگ بود مثل قدیما .
مرا مرز پرگهریست دیدن ناز چشات
رفتن به طابوس تو مرا هر لحظه سخنیست
دیدن جمکران برایم رویای دگریست.
یا وجیها عند الله اشفعی لنا عند الله
یا حق
سلاممممممممممممم آقا مهدی....
وای وای وای.....
آدم که میاد تو وبلاگت دیگه دلش نمی خواد بره بیرون....
خیلی وبلاگ نازی داری....
هر روز بهتر از دیروز ( دینگ دینگ)
همه چیزش خوبه فقط این لوگوی بالای صفحه یه کو چولو کوچیکه واسه این دفتره...از دو طرف خالی نباشه قشنگتره...
ببخشیدا..
من قبلا هم خیلی اومده بودم ..
ولی اون موقع نمیشد کامنت گذاشت..
کار خوبی کردی...
امیدوارم همیشه به این خوبی باشه وبلاگت...
موفق باشی..
و صد البته عاشق..
خوشحال میشم اگه از اون ورا رد شدی یه سریم به ما بزنی...
تا بعد...
یا حق..
از پیشنهاد شما دوست عزیز ممنونم
سلام
زیبا بود
من اپ کردم
موفق باشی
سلام خوبی ؟
خیلی خیلی زیبا بود
ممنون که خبرم کردی
فعلا بابای
سلام
زیبا مثله همیشه ....بازم میام
فعلا
سلام
مرسی خبرم کردی
دوباره می یام
با عرض شرمندگی حالا وقت خوندنش رو ندارم
سلام دوست عزیز
امیدوارم که حالتون خوب باشه
ممنون که به من خبر دادین و ممنون از این متن عاشقانه ی زیبا
موفق و پیروز در پناه خدا باشید
گریه کردن دیگه دیره ... دلم اینجا داره می میره از غم و غصه که نه ... دل از غربتت می گیره گریه کردن دیگه دیره ... من همش بغضم می گیره بی تو بودن بی تو موندن ... مثله این منه اسیره گریه کردن دیگه دیره ... اما من گریم می گیره اگه یاد تو نباشم ... تو سینه نفس می میره گریه کردن دیگه دیره ... دل سراغت و می گیره
دیشب چشم هایم را بر روی هم گذاشتم و آرزویی در دل کردم آرزویی هر چند بچه گانه هر چند از روی دل و هر چند می دانم ممکن است به آرزویم نرسم ولی حتی اگر به آرزویم نرسم من تا آرزوها و هر جا که در ها را باز کنی با تو هستم و خواهم بود و هرگز تو را فراموش نخواهم کرد حتی اگر فاصله ها باعث دوری دیده ها گردد همیشه در دلم خواهی ماند جایی که جای هیچ کسی نیست جز تو و نگاه معصومت برای همیشه در یاد من جاوید است برای همیشه
با سلام خدمت آقا مهدی گل
من به تو تبریک میگویم به خاطر اینکه مطالب وبلاگت جالب بود
انشا الله موفق باشی
به امید دیدار
داداش کوچیکت مهدی
اگه خواستی با من در ارتباط باشی
۰۹۱۳۳۰۹۵۸۶۶
من مهدی هستم اگه زنگ زدی بگو از وبلاگ غوغای عشق زنگ می زنی
بعد از خواندن این نامه آنرا پاک کن
در اسرع وقت حتما با شما دوست گلم تماس میگیرم
سلام مهدی جان
مدتی بود اصلا وقت نمی کردم به وبلاگت سر بزنم
خیلی دلم می خواست تو اولین فرصت دست نوشته های عاشقانه ات رو بخونم و کمی آروم بگیرم
بازم مثل همیشه خیلی قشنگ نوشتی
به یاد جمله ای افتادم که همیشه رو لبامه
با من بمان که ماندنت آرزوی من است
موفق باشی مهدی عزیز
سلام
عالی بود
مثل همیشه....
در دادگاه عشق
قسمم قلبم بود
وکیلم دلم
و حضار جمعی از دلسوختگان وادی عشق...
قاضی نامم را بلند خواند
و گناهم را دوست داشتن معشوق اعلام کرد!
پس محکوم شدم به تنهای و مرگ...
کنار چوبه دار
از من خواستند تا اخرین خواسته ام را به تو بگویند
و من گفتم
به معشوق بگویند:
" دوستت دارم"
سلام مهربون .
باز هم مثل همیشه عالی مینوسی .
امیدوارم در تمام مراحل زندگیت همیشه شاد و پیروز باشی .
سلام دوست من،
مطلب جالبی بود. ترجیح دادم با صدا گوش کنم.
ببین یه سوال؟ واقعا به این نوشته هات ایمان و اعتقاد داری.
یا ضربه خوردی ، یا دنبال کسی هستی ، یا اینکه کسی رو داری و فقط برای اون می نویسی یا خودش می دونه بهش گفتی که بیاد حرفات رو بخونه یا اینکه نگفتی.
اگه هیچ کدومه اینها نیست، پس چیه.
ببخشید کنجکاوی می کن. ببین من خودم این حرفایی که می زنی خوب بلدم. اما تو یه سور به من زدی.
اما من صدام در نمی یاد، راستش شاید بخاطر این باشه که مغرورم. اما خیلی ها از این حرف ها می زنن و از دیگران سو استفاده می کنن. و آدم هایی مثل من و شما رو که از روی واقعیت صحبت می کنیم دیگه رومون نمی شه صدامون در بیاد. این رو هم بگم دوست من من اصلا قصد جسارت و بی ادبی ندارم به خاطر کنجکاوی که می کنم.
اما اگه دوست داری بهم بگو.
اگه هم دلت می خواد باهم صحبت کنی تلفن تماسم هم حاضرم بدم. من تهران زندگی می کنم.
خوشحال می شم.
با سپاس.
دوست عزیز حتما تا حالا باید فهمیده باشی که دفتر عشق
با وب لاگهایی دیگه خیلی فرق میکنه و یک وب لاگ معمولی نیست!
درسته واقعا هدف خیلی ها میتونه همین باشه ....
در این مدت ۶ سال که وب لاگ مینویسم دید کسی نسبت به من و دفتر عشق و نوشته هام این مسئله نبوده!
بالاخره هر کسی هر فکری میتونه به سرش بزنه !
یک وب لاگ کاملا عاشقانه با این متنهاش!!!!!
توی این مدت من به این مسائل حاشیه ای هیچ توجهی نکردم
و سعی کردم عاشقانه بنویسم و بقیه هم عاشقانه مطالب منو دنبال کنند! وقتی مینویسم و منتظر میمونم تا مخاطبهام بخونن این انتظار برام خیلی شیرینه!
همونطور که میدونی دفتر عشق هیچ هدف منفی رو دنبال نمیکنه
و هیچ قصدی نداره! هدف من از ایجاد این وب لاگ با این فضای عاشقانه این بود که متنهایی که مینوشتم و مینویسم رو یه جایی بنویسم که همه بخونن و نظراتشون رو راجع بهش بگن!
الان همه به عشق مخاطبهام و اونایی که عاشقانه دفتر عشق رو میخونن مینویسم و هیچ هدف دیگه ای ندارم!
در ضمن زندگی خصوصی من اینکه عاشقم یا تنهام یا از کسی جدا شدم رو هیچوقت قاطی مطالبم نکردم!
این متنهایی که مینویسم برای شخص خاصی نیست( این متنها رو به عشق همه هواداران دفتر عشق مینویسم) چون واقعا منو با نظراتشون و تشویقهاشون شرمنده کردن.....
با تشکر از شما
موفق باشی
سلام آقا مهدی
متن خیلی خوبی بود که در عمل کمتر جایی می شه به اون اطمینان و اتکا داشت.
در ضمن صدای خیلی خوبی هم دارید بهتون تبریک می گم ولی توی خوندن یکم مکث کنید بهتره.
.
ممنونم از اینکه خبرم کردید.
از پیشنهاد شما بسیار سپاسگذارم .
اگر هم یه مقدار بدون مکث و تند میخونم فقط به خاطر اینکه
حجم دکلمه زیاد نشه و شما عزیزان به راحتی بتونید دانلودش کنید
سلام آقا مهدی
خیلی خوبه که احساساتت را بروز میدی اما نمیخوام نصیحتت کنم میخوام توصیه کنم که سعی کن طعم یه عشق معنوی را بچشی بعد این عشق زمینی کم رنگتر میشه . میگم کمرنگُُ نمیگم فراموش .
موفق باشی
من طعم عشق معنوی رو خیلی وقته که میچشم
عشق معنوی مسئلش جداست و در دل همه ما انسانهاهست
متنهایی که مینویسم هیچ ربطی به احساس درونی من نداره
سلام بلا
خوبی
مرسی که بهم سر زدی
با اون حرفای عاشقونت خدای دلمو بردی
اپدیت جالبی بود
موفق باشی
فدات
عشق مهستی
فکر می کردیم عاشقی هم بچگیست... اما حیف این تازه اول یک زندگیست... زندگی چیزیست شبیه یک حباب.. عشق آبادیه زیبایی در سراب... فاصله با آرزو های ما چه کرد... کاش می شد در عاشقی هم توبه کرد
سلام.خیلی زیبا بود. واقعآ از وبلاگتون خوشم اومده.
اما اون دکلمه رو save کردم اما فقط ۲ ثانیه ش بود! مشکلی داره؟
فعلآ خدانگهدار.
ممنونم از لطف شما. دوست عزیز دکلمه هیچ ایرادی نداره و اکثرا همه گوش کردن. دوباره سعی خودتون رو کنید حتما موفق خواهی شد.
سلام
خوبی؟؟
خیلی زیبا و با احساس نوشتی
**موفق باشی**
.
.
.
بچه ها شوخی شوخی به گنجشکها سنگ می زنند.... و گنجشکها جدی جدی می میرند. آدمها شوخی شوخی زخم می زنند .... و قلبها جدی جدی می شکنند. آدمها شوخی شوخی لبخند می زنند.... و دلها جدی جدی عاشق می شوند
سلام..خیلی قشنگ بود..ولی چرا اینجوری شده(نمی دونم)
!!!!! چجوری شده مگه؟
سلام.
خیلی قشنگ بود.
دکلمه و متن رو هم سیو میکنم.
فعلا
با تشکر از شما
دوباره سلام . می خواستم بگم که من وبلاگ شما رو به لینک باکس خودم اضافه کردم .ممنون می شم اگه شمام منو بلینکی. مرسی.بای.
شما لطف کردی دوست عزیز. در اولین فرصت من هم اضافه میکنم. شاد باشی