عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه
عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه

رفیق من تنهایی!

کاش عاشق نمی شدم

 

رفیق باوفایم تنهایی!

 

می دانستم روزی مرا تنها میگذاری ، و  دوباره قلبم به عزای عشق می نشیند!

 

می دانستم عاقبت این عشق جدایی است و قلبم باید در حسرت تو تنها بماند!

 

کاش که عاشق نمی شدم و ای کاش هیچگاه تو را نمیدیدم!

 

با اینکه می دانستم روزی باید از غم جدایی ات اشک بریزم اما باز بازی

 

 عشق را با تو آغاز کردم ....

 

برو ای بی وفا ، تو که نمی دانی درد عشق بی دواست ، و نمی دانی عشق به چه

 

معناست ، همان بهتر که بروی و مرا تنها بگذاری ، میخواهم با تنهایی  باشم ،

 

بسوزم و آخر سر نیز بمیرم!

 

می دانستم چنین روزی فرا می رسد که باید در غم عشقت بنشینم و این چشمهای

 

بی گناهم لحظه به لحظه برای این عشق بی فرجام اشک بریزند!

 

کاش که عاشق نمی شدم ، لعنت بر این سرنوشت و لعنت بر این قلب ساده ام!

 

برو ای بی وفا ، برو  به همان سرزمین خوشبختی ها ، تا من نیز در سرزمین تنهایی

 

هایم برای همیشه و تا ابد بمانم !

 

با اینکه می دانستم عشقی در این زمانه وجود ندارد ، اما با تو آغاز کردم 

 

 و انتظار چنین روزتلخی نیز بودم که باید با عشق وداع بگویم!

 

برو که دیگر نه غروری برای شکستن دارم و نه اشکی برای ریختن!

 

غرورم را شکستی ، این چشمهایم بی گناهم را بارانی کردی ، قلبم را شکستی

 

احساس را در وجودم کشتی ، دیگر چه میخواهی ای عشق !

 

اگر لیاقت این قلب عاشقم را داشتی به خدا جانم نیز فدایت می کردم!

 

برو و دیگر نیز به سوی من نیا ،  زیرا باید پشت درهای قلبم برای همیشه بمانی !

 

دیگر نه احساسی از عشق در قلبم است و نه نامی از تو !

 

این روزها با تنهایی رفیقم ، با اینکه تنهایی پر از درد است اما من برایش عزیزم!

 

این روزها نه دیگر دردی در این قلب تنهایم است و نه دلتنگ تنهایی میشوم

 

 زیرا تنهایی همیشه با من است ، و رفیق لحظه های زندگی ام است !

 

می دانستم روزی فرا می رسد که باید بگویم:

 

 ای کاش که عاشق نمی شدم

 

و می دانم روزی فرا می رسد که تو میگویی:

 

 ای کاش که قدرش را می دانستم !

 

 


 

انتظار


 

انتظار

 

قلبی در این سو در گوشه ای تنهای تنهاست و به انتظار تو است ...

 

به عشق تو این روزهای سرد و نفسگیر را می گذراند و به امید دیداری دوباره با تو

 

لحظه های پر از دلتنگی و تنهایی را پشت سر می گذارد...

 

قلبی در این سو دیوانه تو است و بدجور دلتنگ آن قلب مهربان تو است ....

 

لحظه ای به یاد این قلب عاشق من هم باش که در انتظار تو هنوز تنهای تنها

 

 نشسته است و از غم دوری ات چشمهایش بارانی است ...

 

به عشق تو طلوع غم ها و غروب لحظه های بی حوصله را پشت سر میگذارم

 

 تا روزی فرا رسد که تو را ببینم و در آغوش خویش بفشارم.

 

این قلبی که در این سو منتظر تو هست را بیش از این در انتظار نگذار

 

 بیا تا سکوت تلخ و غمگین قلبم شکسته شود ....

 

در این گوشه از این دنیا ، یک دل تنها ، بی پناه ، سر به راه ، به انتظار تو

 

 نشسته است و شبها به یادت به ستاره ها خیره می شود و تا سحرگاه

 

در غم دوری ات چشمهای بهانه گیرش را آرام میکند ...

 

در این گوشه از این خانه ، بی بهانه ، بهانه تو را می گیرد !

 

و ای کاش که تو در کنارم بودی و آرزوی این قلب بی طافتم را برآورده می کردی!

 

به خدا دوستت دارم ، تنها تو را و قلب مهربانت را !

 

این قلب بی طاقت ، عاشق ، ولی تنهای مرا بیش از  این در انتظار خودت نگذار !

 

اینک که تو معنای واقعی عشق را برایم معنا کردی ، و درد عشق را در قلبم گذاشتی

 

و بعد از آن دردی بالاتر از عشق که همان درد دوری و انتظار است را در قلبم جا دادی

 

دوایی را برای این دردها به این قلب عاشقم برسان!

 

دوای دردم تویی ، محبت و عشق تو و حضورت در کنارم است ..

 

دوای دردم همان چشمهای زیبای توست که لحظه ای ، تنها لحظه ای به آن خیره

 

شوم !

 

قلبی در این گوشه از این دنیا ، بی پناه ، در این خانه ، بی بهانه ، چشم انتظار توست !

 

بیش این آن را در انتظار خودت نگذار ! به خدا بدجور دلش هوایت را کرده است !

 

به انتظار تو ، این لحظات سرد دور از تو بودن را می گذرانم تا همان روز رویایی فرا رسد!

 

همان روزی که تو را در آغوشم می فشارم و آرام آرام می شوم !

 

 

 

 

عاشقانه دوستت دارم



 

 

دوستت دارم

 

اسیرم در قلب مهربانت برای همیشه و تا ابد .

 

یک کلام ، تا ابد از ته دل دوستت دارم عزیزم.

 

مرا تنها نگذار ، با من باش و با یکدلی و یکرنگی دوستم داشته باش

 

خیلی دوستت دارم بیشتر از آنچه که تصور میکنی ،

 

از تمام دار و ندارم در این دنیا یک دل داشتم آن هم به تو تقدیم کرده ام

 

این دل شکسته ام برای توست و به عشق بودن تو زنده است...

 

لحظه به لحظه نام تو را زیر لب زمزمه میکنم ، لحظه طلوع

 

 تا غروب خورشید و لحظه غروب تا سحرگاه فردا دلتنگ تو

 

 هستم و در انتظار دیداری دوباره با تو...

 

تو تمام هستی منی ، با سرنوشت می جنگم تا به تو برسم ای هستی من..

 

به من محبت و عشق برسان که تنها امیدم به این زندگی تنها عشق توست.

 

همه عشقم ، همه هستی ام ، همه وجودم ، عطر نفسهایم

 

 همه و همه برای توست....

 

سرت را بر روی شانه هایم بگذار و برایم درد دلهایت را در گوشم زمزمه کن...

 

شانه هایت را برای همیشه و تا ابد میخواهم ، بگذار من نیز سرم را بر روی آن

 

 بگذارم و برایت از این قلب عاشقم بگویم....

 

دلم همیشه در جستجوی تو بوده است و همیشه آرزو داشتم

 

 عاشق قلب مهربان تو باشم و در قلب مهربان و عاشقی مثل تو اسیر شوم...

 

اینک که تو را یافتم دیگر هیچ آرزویی از خدای خویش ندارم زیرا تو همان

 

آرزوی منی ای نازنینم!

 

باور داشته باش که بدون تو این زندگی برای من به معنای زنده بودن نیست

 

شاید زمانی که بعد از تو از این دنیا بروم ، باور کنی که زندگی بدون تو را

 

نمیخواهم و حتی یک لحظه هم طاقت بدون تو نفس کشیدن را ندارم!

 

با تو نفس کشیدن برای من شیرین است ، با تو زندگی کردن برایم

 

 به معنای خوشبختی است ، با تو بودن برایم همان لحظه رویایی است ...

 

پس با من باش ، با من زندگی کن ، و با من بمان تا من نیز با تو عاشقانه

 

بمانم و لحظه به لحظه ، عاشقانه تر از همیشه از ته دلم بگویم :

 

 

خیلی دوستت دارم عزیزم

 

 

 

دوباره می آید

 

یک  روز دوباره می آید

 

یک روز دوباره می آیم : این جمله را خودش گفت....

 

گفت که روزی می آید اما نگفت چه روزی؟

 

او که قلبم را شکست و رفت روزی دوباره می آید...

 

می آید و به منی که خسته و بی جانم ، جانی دوباره می دهد

 

و دوباره خاطرات شیرین با هم بودنمان را زنده می کند...

 

می آید و دوباره خاکستر عشق را در دلم شعله ور میکند...

 

 به انتظار آن روز نشسته ام تا دوباره بیاید و به این قلب شکسته ام

 

سر و سامان دهد....

 

می آید تا دوباره عاشقانه بر روی گونه مهربانش بوسه بزنم و دوباره به او

 

بگویم که دوستت دارم ای بهترینم...

 

بیا که بدجور دلم هوای تو را کرده است... بیا که با یک دنیا محبت و عشق

 

و یک عالمه دلتنگی و درد دل به استقبال تو خواهم آمد...

 

بیا که عشق بدون ما عشق نیست ، این دنیا بدون ما زیبا نیست...

 

او دوباره می آید تا شبهای تیره و تارم بعد از مدتها ستاره باران شود و

 

مهتاب مثل گذشته عاشقانه شبهای مرا نورانی کند...

 

به عشق آمدنت این روزهای تلخ بی تو بودن را با همه غم ها و غصه ها

 

و گریه هایش سپری میکنم تا دوباره روزی بیایی و به منی که خسته از

 

زندگی ام نفسی دوباره دهی....

 

یک روز دوباره می آیم : این جمله را خودش گفت....

 

می آید و مرا عاشقتر می کند و آن لحظه است که دوباره من امیدواربه

 

زندگی می شوم و خوشبختی را در زندگی ام تضمین می کنم.....

 

بیا عزیزم ، با اینکه قلبم را شکستی اما همچنان درهای قلبم همیشه به روی تو باز

 

است .... این قلبم به نام تو و تا ابد برای تو هست...

 

بیا و دوباره اسیر قلب بی طاقت من شو ...

 

 بیا وارد همان قلبی شو که خودت آن را شکستی و  ویرانه کردی ..

 

 این ویرانه قلبم را که خودت با دستهای خودت ویرانه کردی آباد کن

 

و دوباره مرا که همان کویر تشنه و بی جانم را  از باران عشقت سیراب کن...

 

یک روز دوباره می آیم :::: آری خودش گفت که روزی دوباره می آید...

 

می ترسم از عشق تو بمیرم اما روزی که تو می آیی را نبینم...

 

می ترسم آنقدر به انتظار بنشینم و نیایی و آخر سر دیگر مجالی

 

 برای دیدار با تو نباشد....

 

می ترسم از آن روزی که تو خواهی آمد و من دیگر نیستم .....

 

آن لحظه هست که می فهمی از عشق تو مرده ام... آری از عشق تو مرده ام...

 

پس تا خون در رگهایم جاری است و جای قلبم  در نبود تو خالی است برگرد.

 

برگرد که دلم بدجور هوای با تو بودن را کرده است

 

 

قدرم را بدان

 
                   قدرم را بدان
 
 
می دانم روزی فرا می رسد که حسرت روزهای با هم بودنمان را بکشی...
 
می دانم پشیمان خواهی شد از اینکه یک قلب عاشق را شکستی !
 
می رسد روزی که با چشمهای خیس روزی صدها بار متنهایی که به عشق تو نوشتم
 
را بخوانی و قدر آن لحظه که با من بودی را بدانی....
 
می دانم پشیمان می شوی ! دیگر کسی مانند من در قلبت متولد نخواهد شد ...
 
مانند من دیگر کسی نیست که دیوانه وار عاشق تو باشد و تو را از ته دل
 
 دوست داشته باشد!
 
قدرم را  ندانستی ای بی وفا.... آن زمان قدر مرا خواهی دانست که دیگر نمی توانی
 
 مرا ببینی و آن زمان برایت یک گمشده خواهم بود....
 
مانند من دیگر کسی در زندگی ات نخواهی دید ، کسی که شب و روز به یاد تو
 
 هست و از غم نبودنت چشمهایش لحظه به لحظه بارانی است....
 
می دانم روزی فرا می رسد که برای یافتنم به کهکشانها نیز سفر خواهی کرد !
 
می دانم روزی فرا می رسد که با خود می گویی ای کاش که قلبش
 
 را زیر پاهایم له نکرده بودم ، ای کاش قدر آن اشکهایی که برایم
 
می ریخت را می دانستم!
 
من می روم تا قدرم را بدانی ، تا هستم و عاشقت هستم و هنوز
 
هم دیوانه وار تو را دوست دارم مرا باور نمی کنی ، اما لحظه ای که می روم
 
و دیگر هیچ نام و نشانی از من نیست پشیمان می شوی که چرا قلب
 
عاشقم را باور نکردی!
 
می روم تا معنای عشق را بفهمی و بدانی که از ته دل عاشقت بودم ....
 
می روم تا یک بی وفا مثل خودت به زندگی ات بیاید و قلبت را بشکند و تو را تنها بگذارد!
 
 آن زمان است که معنای تنهایی را خواهی فهمید!
 
می رسد آن روزی که برای یافتنم از هفت دریا و هفت آسمان بگذری!
 
افسوس که آن روز دیگر قلبم برای تو نیست ، عاشق تو نیست ....
 
تا هستم ، عاشقت هستم و دوستت دارم مرا باور کن ، تا پرستویی نیامده
 
و مرا همراه با خود نبرده است مرا درک کن که اگر رفتم دیگر نخواهم آمد
 
آن لحظه است که خواهی فهمید من چقدر تو را دوست داشته ام ....
 
تا هستم مرا باور کن زیرا اگر رفتم دیگر مرا نخواهی دید!
 
امروز که محتاج توام ، جای تو خالیست....
 
فردا که میایی به سراغم ، نفسی نیست....
 

                      

 

بگذار عاشق بمانم... 

این لحظات زیبای عاشقی را از من نگیر!


بگذار عاشق بمانم ، این قلب عاشق را از من نگیر!


دستهای گرمت را از من جدا نکن ...


بگذار دوستت داشته باشم مرا در به در این دنیای بی محبت نکن!


می خواهم از عشق تو بمیرم ...


بگذار بمیرم مرا پشیمان از این عاشق شدن نکن!


خیلی دوستت دارم ، این کلام مقدس را باور کن ...


از ته دل دوستت دارم ، این دل عاشقم را تنهایی در این گرداب زندگی رها نکن!


می خواهم در کنار تو باشم و با عشق تو زندگی کنم..


دل من عاشق تو هست ، مرا دلتنگ لحظه دیدار نکن!


دلم میخواهد تنها برای من باشی و قلبت تنها برای من بتپد ...


قلب من برای تو ، این قلب بی طاقتم را زیر پاهایت له نکن...


این لحظات زیبای عاشقی را از من نگیر


بگذار در عشق تو بسوزم ، آب سرد بر روی آتش عشقم نریز!


مرا تنها نگذار و در سیلاب ناامیدی رها نکن....


به خدا خیلی دوستت دارم ، مرا پشیمان از این عاشق شدن نکن!


تا ابد با من بمان و مرا دوست داشته باش ، مثل آن سنگدلان با ما بی وفایی نکن!


لیلای این مجنون خسته و دلشکسته باش ، این احساسات عاشقانه ام را پاره پاره نکن!