عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه
عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه

برگرد

  

برگرد...

روزهای خوب باهم بودنمان گذشت ...

روزهایی که با چند خاطره تلخ و شیرین به سر رسید و

 تنها یادگار از آن روزها یک قلب شکسته برجا ماند.

روزهای شیرین عاشقی گذشت و امروز من تنهای تنهایم ، گذشت

و اینک دلم هوای تو را کرده است...

دلم تنگ است برای آن لحظه های شیرین با هم بودنمان !

دلم برای گرفتن آن دستان مهربانت ، بوسه بر روی گونه زیبایت تنگ شده است...

کاش دوباره آن روزهای شیرین عاشقی مان تکرار می شد ، کاش دوباره

می توانستم آن صدایی که شب و روز به من آرامش میداد را بشنوم...

دلم برای آن خنده های قشنگت تنگ شده است عزیزم...

تو رفتی و تنها چند خاطره که هیچگاه نمی توانم فراموش کنم بر جا گذاشتی...

خاطره هایی که یاد آن این دل عاشقم را می سوزاند....

دلم بدجور برای تو تنگ است عزیزم....

برگرد! بیا تا فصه نیمه تمام عشق را با شیرینی به پایان برسانیم...

برگرد تا قصه من و تو پایانش تلخ و غم انگیز نباشد!

دلم برای لحظه های دیدار با تو تنگ شده است...

چه عاشقانه دستانم را می گرفتی و در کنارم قدم میزدی ، چه

 عاشقانه مرا در آغوش خود می فشردی و به من می گفتی که مرا دوست می داری!

چرا رفتی از کنارم؟ تو رفتی و من تنهای تنها در این دنیای

بی محبت با چند خاطره تلخ مانده ام...

برگرد تا دوباره آن خاطره های شیرین با هم بودنمان تکرار شود....

دلم بدجور برای تو ، برای حرفهایت ، درد دلهایت ، صدای گریه هایت تنگ شده است..

عزیزم برگرد تا دوباره جان بگیرم و منی که اینک خسته از زندگی ام نفس بگیرم....

با آمدنت مرا دوباره زنده کن و احساس را در وجودم شعله ور کن

 تا عاشقانه تر از همیشه از تو و آن عشق پاکت بنویسم...

                                        عزیزم برگرد تا دوباره جان بگیرم

                         و منی که اینک خسته از زندگی ام نفس بگیرم


  به نام تو که برایم بهترینی عزیزم...

 

تو آمدی و بهار زندگی ام فرا رسید ...

تو آمدی و کویر دلم ، تبدیل به دریایی از عشق و محبت شد ....

آمدی و خوشبختی را با خود بهمراه آوردی...

تو همانی که من میخواستم ، تو همان آرزوی منی ای آرزوی من...

با ورود تو به قلبم خوشبختی در زندگی ام تضمین شد و فرداها را

در کنار تو زیبا می بینم و می دانم با تو زندگی ام پر از

خاطره های شیرین و ماندگار خواهد بود.

دستان گرمت را به من بده ، سرت را بر روی شانه هایم بگذار

و درد دلهای عاشقانه ات رادر گوشم زمزمه کن ای عشق من ...

می خواهم با تو همان مرد خوشبخت باشم ، همانی که برای

 رسیدن به تو خودش را به آب و آتش زده...

اینک که تو را یافتم دیگر به جز خوشبختی مان هیچ آرزویی

 را از خدای خویش ندارم، ای تک ستاره آسمان تاریک قلبم خیلی دوستت دارم و

میخواهم تا آخرین لحظه نفسهایم تو راعاشقانه دوست داشته باشم

 و به تو عشق بورزم و با عشق تو زندگی کنم...

تو آمدی و به من نیروی عشق دادی تا با این نیرویی که

در وجودم است عاشقانه با تو زندگی کنم و به عشق تو در مقابل

 سختی ها و مشکلات زندگی بایستم....

دوستت دارم ای تو که خزان سرد و بی روح دلم را تبدیل

 به بهار سبز عاشقی کردی عزیزم

ازمجنون قصه ها نیز دیوانه ترم .....

این قلب کوچک و پر از درد من فدای تو ، این قلب من بی ارزش است جانم فدایت ...

می خواهم با گرمی آن قلب عاشقت در این دنیای سرد زندگی کنم و به تو و عشق تو

افتخار کنم ... خوشبختم چون در کنار تو هستم ، امیدوارم به فرداها چون در قلب مهربان

تو هستم و زندگی ام را بیشتر از همیشه زیبا می بینم

 چون تو همان زندگی منی ای بهترینم.

بیشتر از همه چیز و همه کس دوستت دارم و بعد از

 خدای خویش تو را می پرستم و عاشقانه از ته قلبم ، با صداقت

و یکرنگی و یکدلی فریاد میزنم :

ای بهترینم خیلی دوستت دارم 

و تا ابد و تا زمانی که خون در رگهایم جاری است با تو می مانم..

                 

ای کاش...

 

صفحه ای دیگر از دفتر عشق ....

 

عاشقانه دفتر عشق را باز کن و از ته دل بخوان متنهایم را...

دفتر عشق...

به عشق تو می نویسم تا بخوانی و این قلب عاشق مرا باور کنی...

 

با چشمهای خیس می نویسم که دوستت دارم تا تو نیز با چشمهای خیس بخوانی و

 

احساس مرا از ته قلبت درک کنی ....

 

با دلی عاشق می نویسم که عاشقانه با تو می مانم ، و می نویسم که اینها تنها یک

 

نوشته نیست بلکه احساس قلبی من است عزیزم....

 

می نویسم تا بخوانی و به عشق من افتخار کنی ... با دلی پاک ، صادقانه و یکرنگ می

 

نویسم که خیلی دوستت دارم ....

 

می نویسم تا شبها با خواندن درد دلهای عاشقانه ام به خواب روی و خواب فرداهای با

 

هم بودنمان را ببینی...

 

به عشق تو می نویسم و با یاد و خاطرات تو زندگی می کنم عزیزم...

 

از تو می نویسم ، چون که تو لایق  احساسات عاشقانه منی بهترینم....

 

به تو ، قلب پاک تو و عشق مقدست افتخار می کنم و تا ابد تو را در قلب خویش اسیر

 

 نگه می دارم...

 

راضی باش به این اسارت ، با خون عاشقی و عطر نفسهایم تو را در  زندان قلبم زنده

 

نگه می دارم...

 

با دلی عاشقتر ، می نویسم که عشق تو پاکترین عشق دنیاست و با قلمی به رنگ

 

سرخ در دفتر عشقم می نویسم که خیلی دوستت دارم ای هم نفس من....

 

این دفتر عشقم با تمام احساسات عاشقانه اش تقدیم به تو ... تو لایق این دفتر عشقی

 

 ، صادقانه آن را به تو هدیه می دهم .....  هر شب صفحه ای از دفتر عشق را باز کن ،

 

بخوان هر آنچه که از تو گفته ام و با احساس آرامش عشق بخواب .....

 

تمام صفحات این دفتر عشق را ورق بزن ، جای قطره های اشکم را در هر صفحه از آن

 

 ببین!

 

حالا تو نیز با چشمان خیس این دفتر عاشقانه را بخوان و مرا باور کن.........

 

به عشق تو می نویسم ، می نویسم در این دفتر عشق از تو و آن قلب مهربانت

 

عزیزم...