ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
در اوج عشق
هیچگاه مثل آن لحظه آرام نبودم آنگاه که تو را در آغوش گرفتم....
زیباترین و پر احساس ترین لحظه زندگی ام بود.....
لحظه ای که من و تو با هم به اوج عشق رسیدیم!
لحظه ای که احساس کردم تو تنهای تنها برای من و قلب شکسته ام می باشی!
لحظه ای که احساس کردم اینک یک اسیری در قلب مهربان تو می باشم....
آن لحظه احساس میکردم که یک عاشق واقعی هستم ، عاشقی که مدتها بود
انتظار چنین عشقی را می کشید....
آنگاه که بر لبان تو بوسه زدم تلخی های زندگی همه از یادم رفتند و طعم شیرین
زندگی و عشق را در کنار تو چشیدم!
بوسه ای که خاکستر عشق را در وجودم من دوباره شعله ور کرد.....
هیچ لحظه ای در زندگی ام مثل لحظه در آغوش گرفتنت و بوسیدن از
آن لبان سرخت برایم زیبا نبود!
با افتخار تو را در آغوش خویش بردم و با غرور بر لبانت بوسه زدم و با احساس
آرامش عشق به تو گفتم عزیزم خیلی دوستت دارم....
سرت را بر روی شانه هایم گذاشتی و درد دلهای عاشقانه ات را در گوشم زمزمه
میکردی و من تنها نشسته بودم و به درد دلهای عاشقانه ات گوش میکردم ....
آن لحظه مانند پرنده ای بودم که در اوج آسمان آبی در حال پرواز است ، مانند
امواج دریایی بودم که ساحل عشق را در آغوش خود میگیرد .....
تو را برای خودت میخواهم ، نه برای نیاز خویش!
تو را برای وجود پر مهرت ، قلب عاشقت ، پاکی و صداقتت ، یکرنگی و یکدلی ات
و آن حرفهای عاشقانه ات میخواهم.....
هیچگاه مثل لحظه ای که در کنار تو هستم شاد نیستم!
لحظه های در کنار تو نبودن لحظه های سرد و بی حوصله ای است...
همیشه به انتظار آن نشسته ام که دیدار با تو دوباره فرا رسد!
عزیزم بیشتر از همه کس دوستت دارم ، و زندگی را با تا خوشبخت میبینم....
در آغوش تو بودن یعنی به اوج عشق رسیدن
سلام
حال شما؟
وبتون محشره
همه چیش باحاله
خوشحال شدم اومدین
بای
مرسی از حضورتون در دفتر عشق . و مرسی از لطفتون نسبت بهش
سلام مهدی جان خیلی خیلی عالی بود
امان از این زندگی امان از این روزگار نامروت ومردمان ناسازگار
آخه اگر ماله هم نباشن پس چرا اومدن جلوی هم )): من آدم احساساتی نیستم ولی دارم آتیش میگیرم به خاطر این تقدیرم
نوشته ات رو خوندم دلم گرفت و کلی به خاطر بچگیه خودم و سرنوشته سیاهم گریه کردم
به نظرم عشق و عاشقی فقط توی کتاباست
یاحق
سلام مهدی جان برای این همه پشتکاری که داری بهت تبریک میگم خیلی زیبا و دوست داشتنی می نویسی موفق باشی
ممنونم دوست عزیز
سلام
عشق مبحث پیچیده ایست.و در عین حال بسیارمحترم ومقدس.
عاشقائی مانند بسطامی و حلاج و حافظ و مولوی و...بوده اند.
عاشقانی هم مانند من و شما بوده اند که عشق رو فقط در لب و بوسه ودر آغوش کشیدن جنس مخالف دیده اند.کدامیک جاودانه است؟؟؟
من عشقی رو که جاودانه نماند عشق نمیدونم.
میخواستم مثل اکثریت بنویسم که خیلی زیبا بود. ولی دیدم اینطوری نظر نوشتن بطور تملق اهانت به ساحت مقدس عشق است چون مبحث مبحث عشق است و من هم هرگز در زندگیم متملق نبودم.
با احترام
من نگفتم عشق فقط در بوسه و آغوشه........!!! بوسیدن و در آغوش گرفتن یکی از نیازهای یک انسان عاشقه
ممنون
هوای خانه ی من بی تو شد سرد
نصیب من همه رنج و همه درد
بهار رفته باز امد دوباره
پرستوی به غربت رفته برگرد
-----------------
سلام عزیزم من اپ کردم خوشحالم کن!!!!
سلام مهدی جان اینو واقعا میگم وبت بی ظیره خیلی قشنگه موفق باشی آپ کردی خبرم کن یا حق
ممنونم از لطفتون
دیگر برای اشک چشمی تر ندارم .حتی سلام صبح را باور ندارم .
من جلوه های عشق را پرواز دادم.اما ندانستم که خود یک پر ندارم .اکنون که تاریکی تو را از خاطرم برد .دیدم که شب ها سایه ای بر سر ندارم.من از نگاهت سینه را پر کرده بودم .
اکنون طلوع عشق را در ندارم.هرگز گل احساس را پر پر نکردم.
زیرا در این منزل گلی دیگر ندارم.در خاطرات دل ؛ نگاهت جاودانیست.جز شعر چشمان تو ؛ در دفتر ندارم .
سلام
لطفا اسم من هم تو لینک دوستات بذار
من هر وقت میلای قشنگتو می بینم میام پیشت
مرسی داداش گلم.. چشم حتما لینکتو قرار میدم. شاد باشی
مرسی از حضور گرمتون
فوق العاده صداقت شعری داری
غمگین نوشتم دلیل بر عاشق بودن نیست
مرز بین عشق و احساس غم است
گوشه ی دلتان جاری
سلام
ممنون از اینکه به وبلاگم سر زدید . در ضمن وبلاگ زیبایی دارید.
دل دادم به دست جوان رفو گری تا پاره پاره دل را رفو کند
گفتا دلت ببر در دکان دیگری زیرا در دل تو نیست جای سوزنی
گفتم دل می برم پیش دل ستان تا دل ستاند و جانم رها کند
سلام مهدی جان ...
آش خوره مملکت چطوره :-*
خیلی خوشحالم کردی که پیشم اومدی.
باید ببخشی را راه اندازی سایتم دیگه کمتر به بلاگم سر میزنم.
راستی
http://fu20.com
آدرس سایتم هست، داشم از که اومد یادش نره ;)
حواست طرف ما هم باشه
شاد و زنده باشی مهدی جان.
خدمتت تموم شد اگه تونستم و اگه دعوت کنی میام دیدنت
یا علی
اتفاقا اصلا آش نمیدن بخوریم.... مرسی داداش گلم که اومدی پیشم. فدای تو
مهدی جان بادرودی گرم........
عاشقانه ات بسیار دلنشین است وفکرمی کنم دراوج احساس نوشتی...... آفرین
امیدوارم همیشه عاشق بمانی
بدرود
سلام عزیزم
مرسی که بهم سر زدی
وبلاگت خیلی ناز تر شده این پستتم عالی بود
من متاسفانه هنوز وبلاگمو کامل نیست که ادرسشو به شما بدم ولی مال شما فوق العاده بود تا حالا هر وبلاگی دیدم به این زیبایی نبود ه امیدوارم که موفق بشید دوست شما البته اگه لایق بدونید لنا
دوست عزیز سلام
امیدوارم حالتون خوب باشه
یه جشن خیلی کوچیک به مناسبت سالروز تولد یه دوست عزیز تو خونه مجازیمون دارم
شما هم دعوتید ...خوشحال میشیم بیایین
کادو هم یادتون نره
منتظرتون هستم
موفق باشید
مریم
سلام
از اینکه بهم س زدی خیلی خوشحال شدم باز هم از این کارابکن
سلام اقا مهدی
نوشته هات همیشه فوق العادهههههههههههههه است
خیلی خوشحالم که بازم داری مینویسی
پاینده باشی مهربون
سلام دوست عزیز
عالی بود
................................................
دوست دارم شمع باشم تا که خود تنها بسوزم
برسربالینت امشب از غم فردایت بسوزم
دوست دارم هاله باشم تا ببوسم روی ماهت
یا شوم پروانه ای از شوق تو بی پروا بسوزم
سلام
مثل همیشه پر احساس و زیباست
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من
وین حرف معما نه تو خوانی ونه من
هست از پس پرده گفتگوی من و تو
چون پرده برافتد نه تو مانی و نه من
به شیدایی به شور عشق
به مجنون پرُ آوازه
به قطره قطره ی باران
به گلبرگ تر و تازه
به هر یادی که در خاطر
به یادت بسته شیرازه
به چشمانت که می دوزد
نگاهم را به دَروازه
تو را من دوست می دارم
نمی دانم، نمی دا نم چه اندازه
سلام
خوبین ممنون از حضورتون وبلاگتون خیلی قشنگه مطالبتون عجیب تو دل میشینه
موفق باشین
بای تا های
سلام دوست عزیز۰۰۰
ممنونم که به کلبه ام سر زدی۰۰۰
راز پروازی بیش از این نیست که عشق بال پروازه۰۰۰
و قرب الهی مقصد پرواز۰۰۰
اگر همسفری و هم نفسی بپر که کمی دیر است برای
آغازین اوج۰۰۰۰
وبلاگ شما نمی گم زیباست ۰۰۰میگم کم نظیره۰۰۰۰
اگر موافق تبادل لینک بودید خبرم کنید۰۰۰
برای گم نشدن ها ۰۰۰
در دفتر عشق از پرواز نشانی میجویم که من تنها ترین
پرنده ام۰۰۰۰۰
موفق و پایدار باشید۰۰۰یا علی
نا آشنای کوچه ها راه بلد خسته تنم
ناقوس غمناک صدا تن به صلیب بسته منم
من از همین قبیله ام قبیله عاشق پرست
عاشق این قبیله ام عاشق می نخورده مست
نا آشنای کوچه ها غریب کوچه ها نباش
وارث کوچه های تنگ وارث دیوارم تو باش
غریبه از غروب و نا آشنا از کوچه هاست
مسافر تنهای شب دلواپس این لحظه هاست
شب های غمگین قفس دیگر نه پیش دیگر نه پس
پایان این قصه تو باش ای آشنا ای همنفس
سلام سلام بر شما آقا مهدی من آپ هستم بهم سر بزن قربونت بای
شاید بتوان باور کرد ، آنچنان که سیلی خورده بازی سرنوشتیم
خوشا به حالت ای مرغ عشق ، که همیشه عاشقی
سلام ... امیدوارم حالتون خوب باشه ، می تونم احساساتتون رو درک کنم آقای لقمانی
من هم دیدم وقتی که متن هایی رو که با اشک بر صفحه دفترم می نوشتم ، به تاراج میبرند .... دردش خیلی عظیم
خیلی عظیم
دردهایی در زندگی ما انسان ها هست که شاید نتونیم برای دیگران عنوان کنیم
خسته ام .. خیی خسته
متاسفانه آدرس اون وبلاگ رو نمی گم ولی دلم میخواد بفهمم شما چه طور متوجه شدید که من از ایم متن استفاه کردم
در ضمن وبلاگ خوبی دارید
بهتون تبریک میگم .... قلم سنگینی دارید ... امیدوارم مثل قلم سرنوشت من سوزناک نباشه
من لینکتون کردم .... شاید تا مدتها دیگه ننویسم .... چون خسته ام .. از سرنوشت طمعکار که هر لحظه خنجری به قلب رنجیدم میزنه
در ضمن من متن هایی که خودم مینویسم در پایین متن نام خودم هست و در جایی که متن خودم نباشه چیزی نمینویسم
در مورد شما هم همینطور بون
خوشحالم که صاحب اصلیش پیدا شد
آشنا!
یعنی همخانه ی من در دیار تنهایی،
هم میهن من در سرزمین غربت.
سلام سلام بر شما آقا مهدی واقعا ممنونم بهم سر زدی راستی منتظر آپ شما هستم بای
سلام
خیلی قشنگ و با احساس بود
امیدوارم همه ی برگ برگ دفترت عشق باشه
و جایی که عشقه توقف کینه ممنوع میشه
به روز هستم
سلام مهدی خوبی مثل همیشه متنای زیبایی نوشتی موفق و پایدارباشی دوست داشتی سربزن خوشحال میشم بای
شیشه ای می شکند ...
یک نفر می پرسد...چرا شیشه شکست؟
مادری می گوید...شاید این رفع بلاست
یک نفر زمزمه کرد...باد سرد وحشی
مثل یک کودک شیطان آمد، شیشه ی پنجره را زود شکست.
کاش امشب که دلم مثل آن شیشه ی مغرورشکست،
عابری خنده کنان می آمد...
تکه ای از آن را بر می داشت...
مرحمی بر دل تنگم می شد...
اما امشب دیدم... هیچ کس هیچ نگفت،
قصه ام را نشنید... از خودم می پرسم
آیا ارزش قلب من از شیشه ی پنجره هم کمتر است؟
دل سخت شکست اما، هیچ کس هیچ نگفت و نپرسید چرا !!!
تو رو به قیمت جون به همین یه لقمه نون
تو رو به ماه آسمون به عاشقای بی نشون
تو رو به حرمت چشات به همه مقدسات
تو رو به خود خدا به هقهقه شبونه هات
قسمت می دم قسمت می دم قسمت می دم
قسمت می دم از عشقم نگذری
قسمت می دم که از اینجا نری
قسمت می دم قسمت می دم
قسمت می دم از عشقم نگذری
قسمت می دم که از اینجا نری
تو اگه بخوای فقط با یک نگاه من برات خورشید و آتیش می زنم
یه روزی دلم اگه تو رو نخواد من اونو از توی سینه می کنم
تو رو به خود خدا به تموم این شبا
تو رو جون رازقی به نماز عاشقی قسمت میدم
قسمت می دم از عشقم نگذری
قسمت می دم که از اینجا نری
قسمت می دم قسمت می دم
قسمت می دم از عشقم نگذری
قسمت می دم که از اینجا نری
دوست عزیزم آگه دوست داشتی لینکم کن
سلام
وبلاگ زیبایی داری
باز هم از این کارا بکن و بهم سر بزن خوشحالم می کنی
من که خیلی از وبلاگت خوشم اومد
همیشه سلام..
خوشحال شدم که سلامتی عزیزم
مراقب خودت باش گلم
سلام چه وب لاگ خوبی داری و چقدر عالی مینویسی. به قالب وبلاگت حسودیم میشه.بهر حال من لینکتو میگذارم تو وب لاگم باعث افتخار منه که خواننده های منم بتونن یه سری به شما بزنن.مانی
سلام خوبی ...وقتی متنای زیباتو میخونم واقعا از ته دل گریه میکنم حرف دل عاشقاست...
امیدوارم در این روزا که محرم هم نزدیکه شما هم به تک تک ارزوهاتون برسید...موفق و پایدار باشی قربانت مریم
*********نیمه شب از خواب می پری .
تموم تنت عرق کرده .
تختت سرد تر از همیشه و تنت داغ و تب داره .
روی تخت دست می کشی ... دنبال یه چیز شایدم یه نفر می گردی !
هیچی نیست ... هیچ کسی هم نیست .
سرفه می کنی ... بلند بلند
می دونی کسی نیست که از خواب بپره .
روی تخت می شینی .
انگشتاتو فرو می بری لابه لای موهات .
فقط صدای نفس خس دار خودتو می شنوی .
نفس نمی کشی شاید یه صدای دیگه
مثه صدای نفسهای آروم یه نفر دیگه به گوشت بخوره و آرومت کنه
ولی هیچ صدایی نیست
سکوت توی گوشت سیلی می زنه
دلت بدجوری می گیره
می خوای با یه نفر حرف بزنی
لباتو از هم باز می کنی
همه حرفات توی بغض گلوت گیر می کنه
لبات رو می ذاری روی هم
دوباره روی تخت دراز می کشی
سعی می کنی بخوابی ... چشماتو روی هم فشار می دی
احساس می کنی یهو یه دست گرم روی پیشونیتو لمس می کنه
چشاتو باز می کنی ... باورت نمی شه اما
خودشه ... اون خودشه
با همون چشای نگران ... با همون چشای مرطوب
می خوای لباتو باز کنی اما اون دستشو می ذاره روی لبات
- تو باید استراحت کنی , خیلی تب داری
می خوای با تموم وجودت داد بزنی که دلت واسش تنگ شده
نمی تونی .... نمی تونی
یه حوله خیس می ذاره روی پیشونیت
عرقای سرد تنتو خشک می کنه
یه لحاف گرم میکشه روت
آروم میشینه کنارت ... تنشو به تنت می چسبونه
- چقدر تو داغی ...
دستشو می ذاره روی سینه ات
- سعی کن بخوابی
و تو چشاتو می بندی
از لای پلکای بسته ات قطره های گرم اشک می لغزه روی گونه هات
می ترسی همه اینا یه خواب باشه
با نوک انگشتای ظریفش قطره های اشکتو از روی گونه هات پاک می کنه
- تو داری گریه می کنی ؟ ...
می خوای لباتو باز کنی و داد بزنی :
- آره.. گریه می کنم ... برای تو .. برای بی رحمیت ... برای رفتنت ... برای تنهاییم ...
ولی نمی تونی
می ترسی چشاتو باز کنی
ولی طاقت نمیاری
چشاتو باز می کنی ....
هیچی نیست ...
دورتا دورت دیوار ... فضای تاریک اتاق ... یه تخت خواب در هم و سرد ... و سکوت
فقط یه عطر آشنا به مشامت می خوره
شونه سمت چپت رو بو می کنی
عطر خودشه ... آره اشتباه نکردی ... عطر خودشه
اما هیچ اثری از اون نیست .
و باز هم سکوت ... تنهایی ... رخوت و انتظار ...
انتظار برای کسی که دیگه نیست ...
*************************************
سلام رفیق!
من آپم
گذرت افتاد اونورا یه سری بزن!
بابای
salam dooste aziz lotf kardin be webloge man sar zadin webloge zibai darin age mayel bshin tabdole link konim
سلام دوست عاشق من
خوش به حال عشق شما
همیشه شاد و پیروز باشی
سلام
عجبی!
سلام آقا مهدی ما که اول معذرت خواهی کردیم می خواهی بگم چند تا وبلاگ دیگه هستن که از منو شما کپی برداری میکنن خوبه من خودم گفتم بعدشم من دیگه با وبلاگ شما کاری ندارم برو خوش باش از وبلاگ و وبلاگ نویسی هم بیزار شدم برو خوش باش خواستی میتونی ببندیش بای
سلام
خوبید؟
وبلاگ قشنگی دارین
خسته نباشین؟؟!!!
اگه وقت کردی به منم یه سر بزن
خوشحال میشم
با تبادل لینک موافق بودی خبرم کن؟
قربانت بای
یه چیز دیگه
ما تو وبلاگمون قسمت رفع مشکل کاربران میخواییم درست کنیم نظرت در مورداین بخش چیه؟؟؟؟
اگه سوالی داشتی حتما بپرس
منتظرتم
بای تا های
دوست عزیز!!!!!!!!!
موفق باشی
سلام دوست عزیز
کجایی
منتظر آپ جدیدتم
یا علی
____________***__*_**** ___________
____________**__**_____* __________
___________***_*__*_____* _________
__________****_____**___****** ____
_________*****______**_*______** __
________*****_______**________*_**
________*****_______*_______* _____
________******_____*_______* ______
_________******____*______* _______
__________********_______* ________
__***_________**______** __________
*******__________** _______________
_*******_________* ________________
__******_________* ________________
___***___*_______* ________________
___________*_____* ________________
_______****_*___* djy-negar.blogfa.com
_____******__*_** _man apam________
____*******___** __________________
____*****______* __________________
____**_________* __________________
_____*_________* __________________
_______________* __________________
______________** __________________
______________* ___________________
در گهواره زمان ما چون پر کاهی سرگردانیمُ، هر لحظه رو به سویی چشم به فردای بی سرانجامیم
ما از این بیهوده زندگی این دنیا هر لحظه ،ُُ با هم و تنها در این سراشیبی رو به پایانیم
سلام عزیز من از دوستان قدیم وب لاگ شما هستم و همیشه مطالب قشنگتون رو می خونم
و به وب لاگ من هم سر بزن
خوشحالم در کنار شما هستم
بیتا
پازل دل یکی رو بهم ریختن هنر نیست ..... هر وقت با تیکه های شکسته ی دل یک نفر یک پازل دل جدید براش ساختی هنر کردی...
سلام دوست عزیزم.از اینکه به من سر زدی ممنونم.من آپم.خوشحال میشم بهم سر بزنی...
ابر بارنده به دریا می گفت من نبارم تو کجا دریایی , در دلش خنده کنان دریا گفت ابر بارنده تو خود از مائی.
سلام
من آپم و منتظر حضورتون ....
سلام
به همه گل های این بوستان خوشبوی عشق
هرگز نمیرد آن که زنده شد دلش به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما
ای غو غاییان عشق از دل هم خبری دارید؟!
دل . دل...
دل شما رو به کلبه اش دعوت میکنه
بیایید اگه رونقی نبود صفایی هست
اگه صفایی نبود وفایی هست
اگه وفایی نبود اجازه میدم
شما هم به سهم خودتون آتشی به دلم بزنید و برید و مرا با درد هجران تنها بذارید
اگه نه با من باشید
تا در آغوشم شما رو گرم کنم
دل خیلی پر حرارته ها! یه خورده مواظب هم باشید
اوج عشق....
باید حس قشنگی باشه!!!
سلام دفتر عشق زیبا یی دارید
تا روح بشر به جنگ زر زندانی است
شا دی مرگ بیشه انسانی است
جان ار ته دل طالب مرگ است.......دریغ!
نام شب عشق را که برد از یادم؟!
منتظرتم
چشم من، چشمه زاینده اشک
گونه ام بستر رود
کاشکی همچون حبابی بر اب
در نگاه تو رها می شدم از بود و نبود
موفق باشید