عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه
عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه

دوستش دارم

 

به او بگوئید که دوستش دارم!

 

هر چه گفتم  و هر چه سوختم و ساختم بیهوده بود...

 

هر چه به او گفتم دوستش دارم انگار یک خواب بود و هر چه

 

با عشق و احساس او سوختم و ساختم پوچ پوچ بود....

 

دیگر نمیدانم چگونه باید از آنکه دوری بگویی که دوستش داری..

 

تو بگو ای قلب عاشق من ، چگونه باید این دوست داشتن را ابراز کنی؟

 

من هستم  و یک قلب سرخ ، که درون قلب سرخ یک دنیا محبت و عشق نهفته

 

 است و ما تو را دوست میداریم ، گرچه تو این دوست داشتنمان را باور نداری ....

 

کاش میدانستی قلبم یک آرزو دارد و تنها آرزویش تویی!


کاش میدانستی قلب مجنونم، یک معشوق دارد و تنها لیلای آن تویی!


کاش میدانستی که قلبم تنها یک احساس دارد و آن احساس پاک، تنها برای تو هست....

 

و ای کاش میدانستی که قلب عاشقم تنها یکی را دوست میدارد و آن تویی!


تویی و آن قلب مهربانت و یک دنیا احساس پاک در وجودت!


منی که مدتها به انتظار تو در جاده تنهایی ها نشسته بودم ، منی که مدتها

 

 بود از خدای خویش آرزوی تو را داشتم ، و منی که لحظه ها

 

 و ثانیه ها به یاد تو و به انتظار تو مینشستم چگونه بگویم که دوستت دارم؟

 

آهای ای دو چشم خیس من ، دو چشمی که

 

 شب و روز برای او اشک ریختید ، و تا سحرگاه به یاد او به آسمان عاشقی ، به مهتاب

 

و ستارگان نگاه می انداختید ، و ای دو چشمی که مرا عاشق او کردید

 

 و مرا در دنیای عاشقی اسیر کردید شما به او بگویید که دوستش دارم...

 

آری به او بگویید که  خیلی دوستش دارم....

 

باورم نمی شود!

 

 باورم نمی شود!

 

 

کاش در کنارم بودی ، کاش میتوانستم تو را در آغوشم بگیرم و نوازش کنم....

 

باورم نمیشود که از من اینهمه دور هستی و فاصله بین من و تو بیداد میکند....

  

کاش می توانستم دستانت را بگیرم و با تو به اوج خوشبختی بروم.... 

 

کاش میتوانستم بوسه ای بر گونه مهربانت بزنم.... ای کاش ، کاش ، کاش...

  

دلم بدجور هوای تو را کرده هست عزیزم... دلم بدجور در حسرت دیدار تو هست ای

 

بهترینم....

 

باورم نمیشود ، این همه فاصله در بین من و تو غوغا میکند

 

 و دریای غم و دلتنگی در قلبهایمان طوفان به پا میکند ، امواج تنهایی مثل  

 

خنجر در قلبهایمان مینشیند .... 

 

و ای کاش در کنارم بودی ... کاش بودی و دلم را از امید و آرزوهای انباشته شده خالی

 

میکردی....

  

باورم نمیشد ، سخت است باور کردنش ، با نبودنت در کنارم گویا

  

در این دنیا تنهای تنهایم .... بی کس ، بی نفس ، میروم با همان پاهای خسته ، در جاده ای

  

 که به آن سوی غروب خورشید ختم شده است....

 

 کاش که تو در کنارم بودی....آنگاه دیگر هیچ آرزویی از خدای خویش نداشتم....

 

سخت است ولی باید نشست در گوشه ای و گریست و انتظار کشید تا تو به سوی من

 

بیایی...

 

و ای کاش تو در کنارم بودی ، باورم نمیشود رفته ای و بار سفر را بسته ای ، دلم 

 

 بدجور برای تو تنگ است ... باورم نمیشود که رفته ای....

 

 

 

هنوز هم عاشقم

  هنوز هم عاشقم

 

 

هنوز هم عاشقم ، با اینکه عشق برایم مثل یک کاووس است...

 

هنوز هم عاشقم ، با اینکه عشق برایم یک شکنجه است....

 

عاشق می مانم چون عهد بسته ام با او که با من هم قسم شده است بمانم

 

 و چون ،او که با من هم قسم شده است را خیلی دوست میدارم....

 

با اینکه عشق یک بازی است ، اما من این بازی را دوست دارم ، چون هم بازی ام

 

 تا آخر با من می ماند و مرا دوست میدارد.....

 

با اینکه عشق زودگذر است اما من این گذر لحظه ها را دوست میدارم چونکه میدانم

 

زندگی و عمر زودتر از لحظه های عاشقی به پایان میرسد!


صادق باش ای عاشق جاودانه ام ، لایق باش ، لایق این دل عاشق و پر از درد من باش .....

 

میدانم که تو لایقی و میدانم که صداقت دل تو آنقدرها است

 

که دل پر از دروغ مرا شرمنده آن پاکی خودش کند!


بمان با من گرچه این قلب من ارزش آن قلب آسمانی تو را ندارد!


بمان ، چون من تو را دوست میدارم ، بیشتر از آنچه که تصور میکنی

 

 و بیشتر از آنچه که در قصه ها میخوانی!


ای عزیز این دل خسته و سوخته من ، تو بیشتر از هر عزیزی در این دل برای

 

 من عزیزتری و بیشتر از هر کسی برای این دل مقدس تر و دوست داشتنی تری!


ای عشق من ساده نباش ، به حرفهای آنانکه عشق برایشان پوچ است بی توجه باش

 

 و تو خودت با قلب من سازگار باش .....

 

هنوز هم عاشقم ، عاشق می مانم و خواهم ماند .....

 

میگویند عشق بی معناست ، و عشقی در این زمانه وجود ندارد!

 

ولی من هنوز هم عاشقم......

 

بگذار بگویند دیوانه ام ، وقتی  یک قلب پاک و مهربان را دوست میدارم و آن

 

 قلب نیز مرا دوست میدارد آنگاه وقتی همه با حسرت به من و او نگاه می اندازند

 

 دیوانه میشوند، حالا دیوانه کیست؟ دیوانه آن کسی است که از نگاه

 

 با حسرت ، به یک عشق آتشین مجنون شده است ...

 

 آری من هنوز هم عاشقم

 


 

بار دیگر فرا رسیدن سال نو را به همه

 

 

 شما عزیزان تبریک عرض میکنم