عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه

عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه

راه زندگی

راه زندگی


  مهدی لقمانی


همچنان میرویم

آخر خط زندگی اینجا نیست

همه آدمهای اینجا مثل غریبه نیستند

به دنبال یک حادثه شیرین،  یک برخورد دلنشین

به دنبال اشکی از سر شوق، اخمی از سر ذوق

آتش همیشه نمی سوزاند، گاهی سردی تنت را گرم میکند

دریا همیشه غرق نمیکند، تو را  به سوی آرامش میبرد

میشود به آنهایی که چشم دیدنشان را نداریم  لبخند زد

میشود بعضی حرفا که دل میشکند را، نشنید

بعضی نگاه ها که حالمان را میگیرد را، ندید....

میشود واژه های زیبا را کنار هم گذاشت، 

تا تبدیل به زیباترین جمله شود و آن را همیشه در دل زمزمه کنیم

فریاد دلم



فریاد دلم


نیستی و دلتنگ تو هستم ، با اینکه همیشه به یادتم ، باز هم در این یاد در فکر تو هستم

نیستی و اشک است که حلقه زده در چشمانم

یک لحظه در فکر رفتم که کاش اینک بودی در کنارم

که آرامش بدهی به قلبم ، دلم گرفته همنفسم

تو خودت میدانی که وقتی نباشی در کنارم ، مثل حالا آشفته و پریشانم

در این هوایی که دلم گرفته ، کاش میشد در کنارم بودی و با حضورت آرامم میکردی

که چگونه معجزه میشود، با وجود تو چه غوغایی میشود در دلم

تا که میخواهم از این عالم دلتنگی رها شوم ، انگار که میخواهم از این دنیا جدا شوم

مگر آنکه یک آدم سر به هوا شوم ، تا در آن لحظه بی نفس ، بی هوا شوم

نیستی و نبودنت خنجر است که فرو میرود در قلب بی طاقتم

من شاهد اینم که دلم عذاب میکشد ، طعم تلخ نبودنت در کنارم را میچشد

این من و این دلتنگی ها ، دلم گرفته از بی محبتی های این زمانه

که چرا نباید در کنار عشقم باشم ، چرا نباید در آغوش همنفسم باشم

و من آرام مینویسم ،بی صدا اشک میریزم ، اما درون دلم فریاد است ! فریاد

فریادی که تنها قلب تو میشوند از اعماق احساساتمان

دردی که تنها قلب ما میکشد از فاصله بینمان

میترسم تا بخواهد شکسته شود فاصله بینمان

شیشه عمرمان نیز بشکند ،

و آخر سر میماند حسرت و به جا میماند همان صدای فریاد