عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه

عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه

حساب عشق

خیال تو ، مرا بیخیال دنیا کرد

تو از آن چیزی که فکر میکنم ، به من نزدیکتری 

تو همان قلبمی ، که میتپی ،

 و پر از درد میکنی وجودم  را و خودت هم درمانم میکنی

تو چشمان منی ، گاهی میباری و گاهی از خواب بیدارم میکنی

خیال تو ، مرا بی قرار دیدن طلوع و آمدن غروب میکند

دلم نه یک لحظه ، نه چند روز ، دلم یک عمر تو را میخواهد

حساب چشمانت از عشقمان جداست 

، چونکه چشمانت مرا دیوانه کرده است ، نه عاشق!

حساب عشقمان از این دنیا جداست

 ، چون من عاشق تویی هستم که همان دنیای منی

پس من و تو بی حساب میشویم ، وقتی جزیی از وجود همیم


لبریز از دلتنگی ام



لبریز از دلتنگی ام



تحمل دلتنگی ، درد نبودنت ، من که تحمل ندارم دوری ات

عشق من هر جا هستی بیا که میخواهمت

میدانم تو نیز حال مرا داری ، تو نیز از دلتنگی احساس مرا داری

روزها چه زود میگذرد ، زندگی با یک چشم به هم زدن میرود

اما نمیگذرد، نمیرود این لحظه های انتظار و دلتنگی …

عزیز من ، نمیدانی که دلم چقدر برای چشمانت تنگ شده

نمیدانی که دلم چقدر برای آن آغوش گرمت پر میزند…

و قلبم اینجاست که تند تند میزند

بیقرارم ، و همچنان به عشق تو عاشق این انتظارم…

تا پایان این انتظار ، دلتنگی هایم بر روی هم انباشته میشود

تا جایی که قلبم لبریز از دلتنگیست ، لبریز از عشقیست که بیش از همیشه است …

تا پایان انتظار اشکی نمیریزم ، تا لحظه ای که تو را ببینم

و دریایی از اشک بر گونه ام جاری شود

تا اشکهای شوق جای غم دوری ات را بگیرد …

خیره به عکسهایت ، تحمل ندارم ببینم نیستی در کنارم

گرچه همیشه به تو میگویم که مهم در قلب هم بودن است ، همیشه به یاد هم بودن است

و من عشق بی قانون میخواهم ،من لحظه های آرام در کنار تو را میخواهم

و می آید لحظه ای که می آیی ، به عشق آن هست که این شعر مرا میخوانی …