عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه
عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه

اشتباه گرفته ای!
در آغوش این و آن بوده ای حالا مرا میخواهی؟بگذریم از این ویرانه ، تو با خودت هم نمیمانیآمده ای که احساس مرا به بازی بگیری ، یا به قول خودت برایم بمیریاسیرت نمیشوم تا عذابم دهی ، اگر میگویی تنها مال منی پس چرا آغوشت بر روی همه باز است چرا چهره ات برای همه ناز است من سرگرمی تو نیستم ، دلی دارم که تنهاست ، تو هم نباشی همیشه با خداستفکر نکن در دام تو می افتم ، اگر اینگونه بود تا به امروز میسوختممیسوختم و فردا خاکستری از قلبم میماند که حتی کسی به سویش هم نمی آمدخودم را برای تو نمیدانم ، تویی که برای همه هستی لبانت هزار طعم میدهد، آغوشت بوی عطر همه را میدهد ! مرا برای چه میخواهی؟منی که از عشق فراری ام ، تویی که عشق را با هوس اشتباه گرفته ایتو نمیخواهی تنها با عشق باشی ، تو میخواهی در حال عشق باشی…در مرام ما نیست این بازی ها ، تو آمده ای راهی را که راه من از آن جداست مرام و معرفتت برای آنهایی که همیشه در بسترشان هستیوفایت برای آنهایی که نمیگویند بی وفاییچون دائما در حال بوسه دادن و گرفتن از آنهاییمن و دلم هم عالمی دارند در همین دنیای تو نه بی وفا هستیم و نه می افتیم به دست و پای امثال تودر آغوش این و آن بوده ای و مرا برای چه میخواهی یک بار هم نگفتی تو تنها برای دلم میمانیما نشدیم مثل دیگران ، دنیا همین است ، دلم هم شاهد این حیله گران