عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه

عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه

ترک عادت

وقتی مرا میدید ، فقط نگاهم میکرد، چیزی نمیگفت و حتی صدایم نمیکرد

تو آمده بودی برای جبران تمام گذشته هایم

تو آمده بودی برای همان تفاوتی که با دیگران داشتی

تنها فرقت با بقیه نگاهت بود، من از دلت خبر نداشتم

میگویند از چشمان یک نفر میشود عشق راخواند، 

من فقط از آشوب درونم با خبر بودم

از چشمهایی که دیگر حتی یک قطره اشک هم نداشت

من تنها حسی که داشتم ، حس عطر گل خشکیده ای بود 

که هنوز در گلدان کنار پنجره بود

من که حسی ندارم دیگر ،

تو فقط نگاهم کن ،دلم در حال ترک عادت است