عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه

عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه

بوسیدن قول ماندن نیست

 

   بوسیدن قول ماندن نیست

  

یک بار بگویی مرا دوست داری ، نمیتوانی در قلبم بمانی ،  با آن نگاه عاشقانه ات  

مرا اسیر نکن ، با آن حرفهای عاشقانه ات مرا وابسته خودت نکن!

مرا در آغوش خودت نگیر ،که این احساس تضمینی برای ماندن نیست ،  

تو میگویی قلبم را به تو میدهم و مرا میبوسی ، اما بوسیدن قول ماندن نیست!

با این احساسات  مرا درگیر خودت نکن که عشق بازیچه دست احساساتمان نیست!

آسان است دلبستن ، ولی سخت است دلدادگی ، تو برایم پروانه نباش  

که سوختن شمع ، همیشگی نیست!

مثل ابر بهار نباش که بارانت نمیشوم ، مثل ستاره نباش که آسمانت نمیشوم!

دست در دستان من نگذار که دستها روزی رها میشوند ،  

پا به پای من در جاده ها نیا که همسفران روزی رفیق نیمه راه میشوند!

در آغوش تو خوابیدن دلیل ان نیست که وجودت برای همیشه مال من است ،  

این قانون عشق است که هوس سرچشمه خوبی برای ما نیست!

بوسیدن قول ماندن نیست ، عاشق شدن تضمینی برای همیشه بودن نیست!


غم دوری یار

    غم دوری یار

  

آنقدر در جستجوی تو در کوچه پس کوچه های بی کسی گشتم که خودم نیز گمشدم!

آنقدر به انتظارت نشستم ، مدتها در حسرت تو سوختم که هنوز هم در پی تو هستم!

میترسم لحظه ای که تو را پیدا میکنم ، باید با این زندگی وداع کنم !

آنقدر این دل بهانه گیر را آرام کردم که اینک باید یکی خودم را آرام کند!

آنقدر به انتظار طلوع نشستم که مثل غروب سوختم و مثل شاخه ی خشکیده شکستم!

نمیدانم تا کی باید بازیچه دست سرنوشت باشم ، نمیدانم که چرا باید سکوت کنم  

و بی خیال باشم!

نه دیگر صبرم تمام شده ، زندگی ام بی تو تیر و تار شده ، هوای قلبم ابری و  

دلگرفته شده ، باران نمی بارد تا غمها را از سرزمین قلبم بشوید!

آنقدر از تو نوشتم ، که هنوز به صفحه اول دفترم برنگشتم تا بخوانم  

آنچه را که از تو نوشته ام!

تنها میدانم  دفتر پر شده  از حرفهای این دل خسته ، غمنامه ایست از یک قلب  

 شکسته! 

آنقدر مینشینم به انتظار ، مینویسم از غم دوری یار ، تا خزان به سرآید و بهار دوباره بیاید! 

دکلمه متن بالا با صدای خودم ( کلیک کنید )   

دلتنگ لحظه دیدار

   شهادت حضرت فاطمه زهرا ( س ) را   

به همه شما عزیزان تسلیت عرض می نمایم 

 دلتنگ لحظه دیدار          

  

نمیدانی که چقدر دلتنگم ، بیقرارم برای یک لحظه در کنار تو بودن !

تا قلبم به عشقت تند تند بتپد و آغوشم به استقبال آغوش گرم تو رود!

نمیدانی که چقدر بی تابم ، دلتنگ لحظه دیدارم ، برای نفسی تازه ،  

برای حضوری عاشقانه !

تا به عشق تو لحظه هایم بهاری شود ، تا امیدوار شود دلی که به عشق تو   

لحظه شماری میکرد تا ببیند روی ماه تو را و ببوسد گونه مهربان تو را!

هر چه زمان میگذرد ، دلتنگی هایم بیشتر میشود ، آنگاه که شب و روز بیقرارم ،  

بیشتر از گذشته عاشقتر میشوم!

نمیدانی که در حسرت عشق تو نشسته ام ، با اینکه در غم عشق ننشته ام  

و به عشق تو زنده ام اما در حسرت یک لحظه نگاه به چشمان زیبای توام!

نمیدانی ، تو نمیدانی که چقدر دوستت دارم، تو نمیدانی که یک لحظه تو را ببینم ،  

انگار که دنیا را به من داده اند!

چقدر دلتنگم ، بیقرارم ، دیگر آرزویی جز در کنار تو بودن ندارم ، منتظر می مانم ،  

تا عشقم را دوباره ببینم!

  

روز آخر دلتنگی

  

روز آخر دلتنگی          

 

وقتی دلت میگیرد ، وقتی اشک از چشمانت میریزد ، تمام غم و غصه های دنیا  

در قلبم مینشیند!

وقتی که تنهایی ، وقتی که در کوچه پس کوچه های دلتنگی سرگردانی ،  

بدان که مثل من در حسرت لحظه ی دیداری!

من که میدانم عاشق بارانی ، چشم به راه ابرهای آسمانی ،  

راز قلب تو در این  لحظه بیقراری ، دلگیر نشو از این شب مهتابی!

به یاد روزهای آشنایی ، سردرگرم و پریشانی که چرا پایان نمی یابد  

حبس در زندان تنهایی!

رها میشود دلتنگی ها ، میسوزد غم نامه ی انتظار و بیقراریها ،  

و می آید روز آزادی از زندان تنهایی ها!

تنها باید به انتظار غروب خورشید فاصله ها ماند تا  

مهتاب شبهای در کنار هم بودن طلوع کند!

صدای تو می آید ، نگاه من از راه میرسد ، عطر و بوی تو را حس میکنم ،  

و بر روی روز آخر خطی سرخ میکشم! 

دکلمه متن بالا با صدای خودم ( کلیک کنید )  

به امید عشق

  

به امید عشق          

به امید اینکه از خاطر تو نرود عهد عشق ، به امید اینکه با من بمانی تا پایان سرنوشت،

 به امید اینکه هیچگاه خسته نشوی از راه عشق ،به امید اینکه تنها با من باشی  

و من تنهای تنها در قلب تو ،عاشقانه با تو می مانم!

نیاید آن روزی که ببینم خسته ای ، از عشق دلشکسته ای ،  

نیاید آن روزی که بر روی قلبم پا بگذاری و برای همیشه تنهایم بگذاری!

نیاید آن روزی که دیگرنباشی و من تنها شوم و باز در سرزمین عشق آواره شوم!

آن لحظه ی رفتنت را نمیخواهم ببینم ، دلم میخواهد همیشه باشی ،  

در قلب من باشی و من در قلب تو همیشگی باشم!

به امید اینکه قلبم را نشکنی و با وفا باشی ،  

به امید اینکه با من همدرد و همصدا باشی ،

به امید اینکه همیشه برایم آشنا باشی ، صادقانه با تو می مانم!

نیاید روزی که بگویی مرا نمیشناسی ، نیاید روزی که بگویی دیگر مرا نمیخواهی،  

نیاید روزی که اسیر قلب دیگری باشی !

به امید اینکه همیشه هستی ، با تو می مانم ، تو را باور میکنم ، عاشقت میمانم!

به امید اینکه مرا نا امید نمیکنی تا پای جان در راه عشق فدایت میشوم!

مرا نا امید نکن ای عشق ، مرا پریشان نکن!

دکلمه متن بالا با صدای خودم ( کلیک کنید )