عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه
عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه
تو برایم تمام شده ای ، تو دیگر بر من حرام شده ای
گاهی باید به همه چیز پشت کرد ، حتی آن نگاه ها را فراموش کرد
تو تنها شمعی بود که مدتی روشن بخش شبهایم بودی و بعد آب شدی...
تو مثل یک خواب بودی ، خوابی شیرین و آخر یک بیداری تلخ
آنگاه که راه من و تو از هم جدا شد ، من همچنان بر سر آن دو راهی منتظرت بودم ،
وقتی میرفتی آنقدر نگاهت کردم که دیگر محو شدی، آنجا بود که برایم تمام شدی...
من مانده ام و دلم و هنوز نگاه بارانی ام ، من نیستم و تو نیستی و غرق در تنهایی ام