عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه
عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه
زمانی سراغم را میگرفت که کسی را نداشت
زمانی مرا دوست داشت که دلش جای دیگری نبود
و من دلگیرم از اینکه نمیتوانم از تو دلگیر باشم
من مانده ام و خاطراتت ، چه کنم با یاد تو و آن برزخ چشمانت
خواستم فراموش شوی از یادم ، من هم مثل عشقت سرگردان در این بادم
هیچوقت نبودی به یادم ، من تنها بی تو آزادم
رها از همه چیز ، از دلتنگی ها ، از حسرت و اشکها
آمده ام به جایی که جز من دلم با من است ، تا فریاد بزنم دوستت دارم ،
برای تویی که قرار نیست بفهمی حس درون فریادم را....