عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه

عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه

روزی روزگاری

روزگاری بود عشق در یک نگاه بود, رویای عاشق در دل باران بود
روزگاری بود عشق قابل پرستش بود, نه اینکه در دل یک عاشق پر از ترکش بود
روزهایی بود که همیشه آرام بود , چهره عاشق آشنا بود
لحظه هایی بود که عشق همیشه چشم انتظار بود, به شوق دیدار ,شب تا سحر بیدار بود
و رفتند لیلی و مجنون ها, گم شدند در میان رویاها
شمع میسوخت در میان دو عاشق, نه اینکه عاشق میسوخت مثل شمع, آب میشد و برای همیشه فراموش میشد
روزگاری عشق بود , اما گذشت , به قصه ها پیوست

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد