سرد میگذرد ، چقدر سخت میگذرد ، آنگاه که دلم میگیرد
همه چیز در دلم میمیرد ، غم سنگینی در دلم مینشیند
او که باید باشد نیست ،او که باید آرامم کند ، در فکر من نیست
او که محبت میرساند ، دلی بی وفا شد
و اما عشق ... با یک اشتباه تمام شد، همه چیز ،برای هیچ چیز فدا شد
دلم گرفته و همدلی نیست ، و این منم مرد تنهایی ها ، که بی محبتی ها مرا از همه چیز خسته کرده است....
در خلوت دلم ، در حالی گرفته ، از دلم سوال کردم چرا حال و روزت اینگونه است»
دلم سکوت کرد و چشمانم آرام گریست....