یک اتفاق مرا به احساسم بعد از سالها نزدیک کرد
حسی در قلبم احساس مرا دوباره شعله ور کرد
هنوز هم میتوانم از عشق بنویسم ، عشقی که در قلبم نهفته است
از عشق دور نشده ام ، عشقی که هر روز در قلبم بیشتر حسش میکنم
یکی در این دنیا در کنارم هست هر لحظه که مرا آرام میکند
حضورش ، عطر تنش ، نرمی موهایش ، رنگ چشمهایش...
همانی که برای رسیدن به او سختی کشیدم تا به او رسیدم
من مدتهاست که به عشق رسیده ام ، و مدتهاست او را در زندگی ام می بینم
هنوز هم دلم مثل گذشته هاست ، عاشقتر از آن سالهاست
یک اتفاق مرا به اینجا کشاند تا قلم دوباره به دست بگیرم و یک بار دیگر از دلم بنویسم
یک اتفاق شیرین ، در زمستان گرم دلم ، میلاد عشقم ، تمام زندگی ام...
عشق من میلادت مبارک باد
یادش بخیر ، آغاز آشنایی مان ، آن چشمک و نامه عاشقانه ، آن کلام و حس صادقانه
قرارهایمان در باغ ، آن حرفهای زیبا و آن شعر ناب....
یادش بخیر اولین شعری که برای میلادت سرودم ، هنوز هم در تب و تاب رسیدن به تو بودم...
نوشتم برایت »
------------------------
بهار تو را دید و تو شدی آغاز زیباییها
بهار تو را دید و تو شدی آغاز شکفتن گلها
خدایا هر چه آفریدی برایم یک طرف ، این فرشته ی زیبا را که به من هدیه دادی یک سوی دیگر
آرزوی من همیشه همین سو بوده ، این فرشته ی زیبا از آغاز تولدش در قلب من بوده
که اینگونه قلب من در روز میلادش پرتپش و شاد است ، هر تپشش فریاد عشق و آواز است
که میزند با هر تپش فریاد عشق، عزیزم تولدت مبارک ،هدیه من به تو یک دنیا عشق!
و باز یک سال گذشت و باز هم نوشتم برای تو:»
امروز میلاد کسی
است که به من نفسی دوباره داد ، به من شور عشق و حس محبت را داد
و من قلبم را
برایت گلباران کرده ام تا که چشمهای زیبایت را باز کنی و جشن میلادت را درونش
ببینی
ببین در قلبم
شیرینی احساسات ، شمع های محبت ، گلهای عشق….
و باز یک سال دیگر:»
ای گل ناز من ، محرم رازهای من
، روز آمدنت مبارک ، روزی که دنیا با طلوع تو میلرزد از اینهمه زیبایی که در وجود
تو شکفته است
!
میخواهم همه دنیا
بدانند که چقدر دوستت دارم ، تا حسرتی باشد در دلهای دیگران و دلیلی باشد از اینکه
افتخار کنم که پاکترین عشق دنیا در دلم نشسته !
با دلی عاشق و
قلمی که به یاری هیچ احساسی جز من نمیرسد ، با این دل پر غرور ، از تو نوشتم و از
تو خواهم نوشت ، تا ابد از تو خواهم نوشت در دفتر عشق ….میلادت مبارک ای
بهترین عشق!
و سالی دیگر :»
عشق من منتظرم بیایی تا عاشقانه تو را در آغوش بگیرم و بفشارم تو را ، تا بگویم خیلی دوستت دارم و بگیرم دستانت را ، تا بگویم تا ابد مال منی و ببوسم لبهایت را ، تا احساسم را به تو هدیه دهم و تبریک بگویم روز تولدت را…. تولدت مبارک عشق من….
-----------------------
و آمدی و تو را در آغوشم گرفتم ، آخر انتظار شیرین بود ، وای که چقدر دلم صبور بود ....
آمدی و بوسه زدم بر لبهایت ، آمدی و احساسم را به تو هدیه دادم ، آمدی و تمام زندگی را به تو دادم
من به آخر عشق رسیدم و فهیدم عشق چیست ، هوای تو را دارم در هوایی که نفسهای تو است
که با این نفهاست زنده ام ، با تو هست که دلخوشم به این زندگی...
و با این اتفاق شیرین ، در این روز زیبا گذری کردم در گذشته ها ، آن شور و شوق رسیدن ها ، آن حسرت و آن انتظار ها...
با این اتفاق شیرین ، در این روز زیبا باز هم احساسم را به رخ میکشم که بگویم هنوز هم از عشقی سخن میگویم که هیچکس نتوانست آن را از من و تو بگیرد ، از عشقی سخن میگویم که تا ابد پابرجاست!
ای شیرین ترین اتفاق زندگی ، ای زیباترین راز ، ای بی همتای من روز میلادت مبارک باد....